جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 93

2. اميد و فال خوب زدن: وقتي خداوند فرزندي روزي عرب مي‌کرد، کنيه‌اي نيکو از آنچه در ذهنش پسنديده مي‌آمد، بر او مي‌نهاد؛ به اميد آن‌که چونان کنيه‌اش گردد:
وقعت [الکنية] في الصبيِّ على جهة التفاؤل؛ بأن يكون له ولدٌ ويدعى ولده كنايةً عن اسمه. ۱
مانند أبوالفضل، گرچه اين فرزند هنوز نوزاد بود و فرزندي به نام فضل نداشت که بدان کنيه پذيرد. گاه نيز برخي امور را ـ که نزدش خوش يمن و مبارک بود ـ کنيه‌اي شايسته مي‌داد؛ چنان‌که عسل را که ـ شفابخش و بي‌ضرر بود ـ «أبو ميمون» ناميد و مبارکش خواند.
3. شوم و بد يمن دانستن: طيرة در تفکر عرب جاهلي جايگاهي داشت و پس از آن به دوره اسلامي نيز کشانده شد. گاه، عرب چيزي را به خاطر شکل ظاهر، يا صداي کريه يا هر چه که او را ناخوش مي‌آمد، شوم مي‌شمرد. و يکي از قربانيان اصلي اين فرهنگ در ميان پرندگان بود. تازي گاه، به آنچه که بد يمن و شوم مي‌شمرد، کنيه‌اي نيکو مي‌دهد تا اندکي قابل تحمل باشد و از شومي‌اش کاسته شود؛ مثل اين‌که به مرگ يا ملک الموت «أبويحيي» گفتند. ۲ و گاه نيز به دليل شومي آن، کنيه‌اي متناسب به آن مي‌دادند؛ چنان‌که جغد را ـ که به دليل چهره زشت و صداي اندوه‌بار و نيز چون در ويرانه‌ها آشيان دارد و شب هنگام، که عرب سمبل بدي و شر مي‌شمرد، ظاهر مي‌شود و مظهر شومي نزد عرب شده ‌است ـ به «أبوالخراب» يا «أم الخراب» و «أم الصبيان» کنيه داده ‌است. ۳ نيز کلاغ ـ که عرب بيش از هر چيز به آن فال بد مي‌زند ـ به کنيه‌هاي فراواني شناخته شده است که نشان از اهميت آن در ذهن عربي دارد؛ از آن جمله است: «أبوالشؤم»، «ابن دأية»، «أبوحاتم»، «أبوالحراج»، «أبو المرقال»، «أبوحذر»، «أبوزيدان»، «أبوغياث»، «أبوجحادف» و «أبوزاجر». براي هر يک نيز داستاني نقل شده است؛ از جمله اين که دليل ابوالمرقال ناميدن کلاغ، به همان داستان راه رفتن کلاغ و تقليد از مشي کبک باز‌مي‌گردد. ۴
4. تعظيم: بيشتر کنيه‌هاي اشخاص از اين باب است. مبرد در اين باره مي‌گويد:
والضرب الثالث من الكناية: التفخيم والتعظيمُ، ومنه اشتقت الكنيةُ وهو أن يعظم الرجل أن يدعى باسمه. ۵
ابن ابي‌الحديد معتزلي نيز مي‌گويد:
ان عادة العرب أن تكنى الانسان إذا أرادت تعظيمه بما هو مظنة التعظيم، كقولهم : أبو الهول، و أبو المقدام، و أبو المغوار. ۶

1.الکامل في اللغة و الأدب، ج۲، ص۱۰۴.

2.همان، ج۲،ص۱۰۴.

3.شرح ابن أبي‌الحديد، ج۵، ص۳۹.

4.المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج۶، ص۷۹۷.

5.همان، ص‌۷۹۳.

6.شرح نهج‌البلاغة، ج‌۷، ص۲۱۹.

صفحه از 109