چنانکه امام علي( حجاج را «أبو وذحة» خواند. ۱ و مروان يا فرزندش عبدالملک را «أبو الأکبش الأربعة» لقب داد. ۲
دانستيم که اينگونه تلقيبها اين الفاظ را از کنيه بودن خارج نميکند و همانطور که گاه کنيه جاي اسم را ميگرفت و غلبه مييافت، گاه کنيهاي لقب افرادي است که کنيهاي ديگر دارند.
شواهد فراواني در ادبيات عرب وجود دارد که در آن کنيه براي ذم و سب و تحقير شخص يا شيء استعمال شده است. عرب براي حرام زاده بسيار کنيه دارد، و بسياري کنيهها عمومي و جهت سب و ناسزا وضع شدهاند؛ عرب کنيز زادگان را با کنيههايي خوار ميشمرد. از اين باب است که به انسان سيه چرده «أبوالبيضاء» گفتهاند و به انسان گنده دهان «أبوالذبان» اطلاق شدهاست که عبدالملک بن مروان بن الحکم اموي را با اين کنيه ميخواندند؛ چون نقل است که از بسياري بوي بد دهانش مگس گرد دهانش جمع ميشد. همچنين براي تحقير دنيا آن را «أم الفناء» گفتند. نيز حکايتي که شارح معتزلي نهجالبلاغه ميآورد، گواهي ديگر بر وجود کنيههاي زشت و تحقير آميز است:
روزي هشام بن عبدالملك رو به همراهانش گفت: ناداني مرد به چهار ويژگي نمايان ميشود: طول لحيته، و بشاعة كنيته، و نقش خاتمه، و إفراط نهمته. ۳
6. تحبيب: گاه سبب کنيه نهادنها تحبيب چيزي است. عرب جاهلي ـ که شراب را نيکو و دوست داشتني ميانگاشت ـ يکي از کنيههاي بسيار آن را «أم الخير» گذارد. همچنين است در مورد آسمان که «أبوالغياث» خواندش؛ زيرا گويي با باران به فرياد خلق رسد. گاهي نيز اسب را ـ که از مهلکهها نجاتش ميداد ـ «أبومنقذ» نام گذارد.
7. حيامندي يا پردهدري: يکي از دلايل اطلاق کنيه بر اشيا و به کناية کنيهگون خواندن به جاي اسم، موضوع حيا و شرم و يا بي حيايي و پردهدري است؛ نمونه بارز آن در تکنيه آلت مردان و شرم زنان است که از ناحيهاي ميتواند از حيا نشأت گرفته باشد و از ناحيه کثرت کنيهها، شايد که آن را پردهدري دانست.
8. مرکزيت و اصالت داشتن و جامع چيزي بودن: در اين مورد، هدف از کنيه بيان مرکزيت و اصالت چيزي است؛ نمونه آن را در کنيههاي «أم القري» براي مکه مرکز و قبله جهان اسلام و يا هر پايتختي، و «أم الرأس» براي مخ و يا پس سر و مرکز آن و نيز اطلاق «أم اللواء» بر چوبه پرچم از اين باب ميتواند باشد. همچنين است که به همزه در ميان ادوات استفهام «أم الاستفهام» گفته شده و رئيس قوم و سرپرست و ريش سفيد قبيله در گويش ازديان «أم القوم» خواندهاند، و خورشيد به در ميان ستارگان «أم أنوار السماء» ناميدند و انوار آسمان را ستارگان دانستند.
9. تقيه و حفظ جان: اگر به تاريخ، بويژه تاريخ شيعه، نظري افکنيم، به دورهاي طولاني در زندگاني اهلبيت( برميخوريم که در آن، با توجه به شرايط سياسي و خفقان و ظهور دشمنيها با آل علي بن
1.نهجالبلاغه، خطبه ۱۱۶.
2.همان، خطبه ۷۳.
3.شرح نهجالبلاغة، ج۱۸، ص۱۲۷.