گام‌های شکل‌ گيری نخستين مکتب حديثی شيعه - صفحه 116

كار مي‌رفته است. شاهد اين سخن، به كار رفتن الفاظي مانند «شيعة آل أبي سفيان» در لسان اهل‌بيت عليهم السلام براي پيروان بني‌اميه است ۱ . بنابراين، نظريه بالا گرچه نظري درست است و تکون تشيع به عصر پيامبر بازمي‌گردد؛ ولي بروز اجتماعي آن، به عنوان يک جريان مشخص فکري و سياسي به مقطع زماني بعد از رحلت پيامبر برمي‌گردد، به اين معني که ائمه عليهم السلام به تدريج و حسب شرايط جامعه ابعاد مختلف اين فکر را تبيين کردند و اين گونه نبود که از همان روز نخست همه ابعاد فکري و اخلاقي تشيع بر همگان معلوم باشد.
در عين حال، شهر کوفه نخستين شهري است که شيعه و حديث شيعه در آن پديد آمد. ريشه‌هاي محبت مردم كوفه به اهل‌بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به پيش از زمان اقامت امير مؤمنان عليه السلام در كوفه بر مي‌گردد. به عقيده أبو زهره شيعه ابتدا در مصر و در عصر عثمان آغاز شد و سپس عراق را فرا گرفت. ۲ بي‌ترديد، وي در اين عقيده به استناد شيعه به عبدالله بن سبأ نظر دارد كه نااستواري اين رأي در جاي خود بحث شده است.
پيش از آغاز حركت شيعه، صحابه بزرگي همچون: أبوذر غفاري ۳ ، عمار بن ياسر ۴ ، مقداد بن عمرو ۵ ، و حذيفة بن يمان ۶ ، مخالفت خود با عثمان و حمايت از اميرالمؤمنين علي عليه السلام را اعلام كرده بودند. اما پيدايش شيعه در آغاز يك حركت سياسي و اعتراض آميز بود كه از كوفه آغاز شد ۷ . بسياري از ياران نزديك اميرالمؤمنين علي عليه السلام از پيش از خلافت آن حضرت در كوفه و در زمره معترضان عثمان، و در واقع طالب عدالت بودند. طبري در وقايع سال سي و سوم هجري قمري از نه نفري نام مي‌برد كه در كوفه بر عثمان اعتراض داشتند و عليه سعيد بن عاص، حاكم كوفه، قيام كردند و وي به دستور عثمان بن عفان آنها را به شام تبعيد كرد. برخي از اين افراد عبارت بودند از: مالك اشتر نخعي كوفي، صعصعة بن صوحان عبدي، كميل بن زياد نخعي و ثابت بن قيس بن مُنقع كه رهبر و سخنگوي آنان مالك أشتر بوده است. سعيد براي عثمان نوشت:
گروهي از مردم كوفه بر تو و من عيب وارد مي‌كنند و بر دينمان طعن مي‌زنند، و مي‌ترسم اين امر استوار شود و تعدادشان زياد گردد.
عثمان در جواب نوشت:
آنها را نزد معاويه بفرست، و معاويه در آن زمان حاكم شام بود.
معاويه نيز، پس از مدتي، براي عثمان نوشت:

1.اللهوف في قتلي الطفوف، ص۷۱.

2.تاريخ المذاهب الإسلاميه، ص۳۲.

3.تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۷۱ـ۱۷۲.

4.همان، ج۲، ص۱۷۳.

5.تاريخ الطبري، ج۳، ص۲۹۷.

6.تاريخ مدينة دمشق، ج۴۳، ص۴۵۶.

7.البته اين مطلب با اعتراض تعدادي از اصحاب اميرالمؤمنين در پي ماجراي سقيفه منافاتي ندارد، زيرا در سقيفه، اعتراض به حركت تبديل نشد.

صفحه از 138