علاوه بر اين، ياران مخلص امير مؤمنان چون مالك اشتر نيز به وصايت و امامت آن حضرت تصريح كردهاند. مالك در سخنان خود در هنگام بيعت با امير مؤمنان علي عليه السلام ايشان را «وصيّ الأوصياء و وارث علم الأنبياء» خوانده است ۱ . صعصعه، از آن حضرت به «الوليّ التقيّ الجواد ...» ۲ ياد كرده و سوده همداني، از زنان شجاع قبيله همدان، عبارات «الإمام، أخو النبيّ، علم الهدي و منارة الإيمان» ۳ را در وصف ايشان به كار برده است.
از سوي ديگر، بيشتر ياران امير مؤمنان در كوفه بودند و ميتوان دريافت كه ريشههاي تشيع اعتقادي در كوفه از آغاز و پيش از اقامت علي عليه السلام وجود داشته است، ولي اين نهال سالها بعد به درخت تنومند شيعه تبديل شد.
بيداري مردم كوفه پس از شهادت امام حسين عليه السلام
در زمان امام حسن عليه السلام شيعيان آن حضرت همچنان گروهي معترض بودند كه حكومت امام علي عليه السلام را پذيرفته و با گرايش عثماني مخالف بودند، اما هنوز دو خليفه نخست را بر ديگر صحابه تفضيل مي دادند. ابنشوذب از ليث بن أبي سليم (ت 143 ق) نقل مي كند كه وي گفت:
شيعيان نخستين را در كوفه درك كردم و آنان هيچ كس را بر أبوبكر و عمر تفضيل نميدادند. ۴
معاويه پس از صلح با امام حسن عليه السلام زياد بن سميه را به حكومت كوفه گماشت. زياد كه شيعيان را خوب ميشناخت، آنها را تحت نظر قرار ميداد يا به قتل ميرسانيد. در همين زمان «حُجر بن عَديّ» و يارانش به سبب سرباز زدن از لعن علي بن ابيطالب عليه السلام و خروج بر حاكم مسلمانان به شهادت رسيدند و پس از آن شعار «لا صلاة إلا بلعن أبي تراب» بر همه جا سايه افكند ۵ . امام حسن عليه السلام در اين زمان براي حفظ خون شيعيان دست به حركت نزدند و در جواب آنها كه به صلح معترض بودند، فرمود:
... فصالحت بقياً علي شيعتنا خاصّة من القتل.۶
شيعيان خالص در اين زمان بسيار اندك بودند و ديگر اطرافيان تنها تمايلات علوي داشتند ۷ . حتي عدهاي از همين اطرافيان بودند كه بر امام حمله برده و ايشان را مجروح كردند و پس از اينکه امام
1.تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۷۹.
2.مواقف الشيعة، ج۲، ص۳۱۶؛ موسوعة الإمام علي بن أبيطالب عليه السلام، ج۸، ص۳۶۴.
3.بلاغات النساء، ص۳۰.
4.ميزان الاعتدال، ج۳، ص۴۲۱؛ سير أعلام النبلاء، ج۶، ص۱۸۲.
5.تاريخ الطبري، ج۴، ص۲۰۵؛ تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۲۳۰؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۸، ص۲۵؛ شرح نهجالبلاغه ابن أبي الحديد، ج۷، ص۱۲۲.
6.الأخبار الطوال، ص۲۲۰.
7.نشأة الشيعة الإمامية، ص۶۹.