براي مداوا در منزل سعد بن مسعود، عموي مختار ثقفي، اقامت كرد، مختار از عموي خود خواست تا امام را به معاويه تسليم كند تا خراج جوخي را به دست آورد، ولي سعد وي را به شدت سرزنش كرد و گفت:
قبح الله رأيك، أنا عامل أبيه وقد ائتمنني وشرّفني، وهبني بلاء أبيه، ءأنسى رسول الله ولا أحفظه في ابن ابنته وحبيبته. ۱
اين نقل نشان ميدهد كه شيعياني چون سعد بن مسعود همچنان به وفاداري خود پايبند بودند. برخي قبايل شيعي كوفي نيز بر پيمان خود با علي عليه السلام پايبند بودند و امام حسن عليه السلام در هنگام مجروح شدن آنان را فرا خواند:
أين ربيعة و همدان. ۲
پس از شهادت امام حسن عليه السلام شيعيان كوفه نامه تسليتي به امام حسين عليه السلام نوشتند. در آن نامه آمده بود كه درگذشت امام از يكسو براي تمامي امت و از سوي ديگر براي تو و «هذه الشيعة خاصّة» مصيبت است. آنان در اين نامه با القاب «ابنالوصيّ»، «علم الهدي» و «نور البلاد» از امام مجتبي عليه السلام ياد كردهاند ۳ . تعبيرات موجود در اين نامه، همانند برخي عبارات در سخنان صحابه و ياران مخلص امام علي عليه السلام است كه پيش از اين از آن سخن رفت و گوياي نوعي تشيع اعتقادي است، ولي اينکه دقيقاً آنان از اين الفاظ چه چيزي ميفهميدند، به درستي مشخص نيست؛ زيرا تفكر شيعي به عنوان نهادي اعتقادي و حقوقي تنها از زمان امام باقر عليه السلام به منصه ظهور رسيد. آنچه ميتوان به عنوان عقايد شيعه از دوران امام علي عليه السلام تا زمان امام سجاد عليه السلام در نظر گرفت، بيشتر مربوط به مخالفتهاي سياسي با گرايش عثماني است. در واقع، هر چه بيشتر از شهادت امام علي عليه السلام ميگذشت، مردم كوفه بيشتر از گرايش عثماني متنفر ميشدند و تحت تأثير امامان و ياران نزديك آنها، «علويّ الرأي» ميشدند. مخالفت با عثمان و بد نامي وي در اين شهر از همان عصر امام علي عليه السلام تا به اندازهاي بود كه به نقل جرير بن عبدالحميد از مغيره، عديّ بن حاتم، جرير بن عبدالله بجلي و حنظله كاتب كوفه را ترك كردند و گفتند:
در شهري كه رسماً به عثمان دشنام ميدهند نخواهيم ماند. ۴
در اين باره كه چرا كوفيان امام حسين عليه السلام را در كربلا تنها گذاشتند، علل مختلفي بيان شده است. شايد مهمترين علت همان ترسي است كه فرزدق شاعر در جواب امام حسين عليه السلام در راه كوفه به آن حضرت عرض كرد و گفت:
يابن رسول الله إنّ قلوب النّاس معك و سيوفهم عليك ... . ۵
1.تنزيه الأنبياء، ص۲۲۲؛ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۸.
2.الأخبار الطوال، ص۲۱۷.
3.تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۲۲۸.
4.تاريخ بغداد، ج۱، ص۲۰۴؛ تهذيب الکمال، ج۱۹، ص۵۳۱.
5.مقاتل الطالبيين، ص۷۳؛ مقتل الحسين عليه السلام، ص۶۹.