عقيده به رجعت، يعني اين انديشه كه امام علي و اولاد مظلومشان روزي باز خواهند گشت و از دشمنانشان انتقام خواهند گرفت ـ و سوابق مشابهي در تفكرات قبل از اسلام و در باورهاي فرقه كيسانيه نيز داشت ـ در اين زمان در تفكرات شيعي وجود داشته است. پيش از اين زمان، اين عقيده به رشيد هجري نسبت داده شده است. حبيب بن صهبان نقل ميكند كه رشيد هجري به علي عليه السلام گفت:
شهادت ميدهم كه تو دابة الارض هستي و علي عليه السلام او را به سختي نكوهش كرد. ۱
تبراي از خلفاي پيش از امام علي عليه السلام از ويژگيهاي عمده اين شاخه از تشيع كوفي است كه در روايات جابر جعفي نيز ديده ميشود و وي به شتم اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم متهم شده است. ۲ گرچه رواياتي هم از وي نقل شده كه خلاف آن را ثابت ميكند، ولي اين روايات عمدتاً عليه شيعه و براي تضعيف مواضع و احتجاجات آنان جعل شده است، نه آنکه جابر را تبرئه كند ۳ . نقلهاي زيادي نيز از جابر درباره انديشه مهدويت وجود دارد كه بازتاب آمال و آرزوهاي جامعه شيعه در اواخر دوره اموي، براي بازگشت اوضاع به نفع خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. در برخي روايات از فردي به نام «قائم» ـ كه انتقام گيرنده شيعيان از خاندان اموي است ـ نام برده شده، و حتي گاهي اين منتقم امام باقر عليه السلام خوانده شده است. ۴
به طور كلي، عقايد شاخه مردمي تشيع كوفي در اواخر دوره اموي به شكل زير است:
1. تأكيد بر دوستي علي عليه السلام و فرزندان ايشان با جهت گيري به سمت شاخه حسيني،
2. تبرّي از خلفاي پيش از امام علي عليه السلام و طبعاًَ از عثمانيه،
3. انتظار بازگشت و تغيير اوضاع به نفع خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم كه در عقايد رجعت و مهدويت ظهور ميكرد،
4. طرز تفكر ساده و بدون پيچيدگيهاي كلامي در مباحث،
5. تعداد امامان ستمگر هنوز از دوازده نفر، كه اعتقاد كوفيان بود، تجاوز نكرده بود. اين دوازده نفر عبارت بودند از: دو خليفه اول، عثمان، معاويه، فرزندش يزيد، و هفت نفر از نسل حكم بن أبي العاص كه اولين آنها مروان بود. ۵
6. هنوز عقيدهاي كه امامان را پس از انبيا برتر ميداند، شكل نگرفته بود و گفته ميشد كه سروران بهشت از اولاد عبدالمطلب عبارتاند از : پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، علي عليه السلام، برادرش جعفر، عمويش حمزه، حسن و حسين عليه السلام، فاطمه عليها السلام، و مهدي(. ۶
2. شاخه معتدل فقيهان
شاخه ديگر در اين زمان گروهي از برجستهترين دانشمندان فقيه شيعه بودند كه ديدگاهي معتدل و محتاط با قضايا داشتند و در متن داد و ستد فرهنگي و علمي آن روزگار حضور پيدا ميكردند ۷ . اينان، در شيعه يا اهلسنت، به دروغ يا غلو در عقايدشان متهم نشدهاند و تنها به تشيع آنها تصريح شده است.
1.همان، ج۲، ص۵۲.
2.الضعفاء عقيلي، ج۱، ص۱۹۳؛ كتاب المجروحين، ج۲، ص۷۵؛ تهذيب التهذيب، ج۲، ص۴۳.
3.ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجري، ص۱۳۰
4.الغيبة نعماني، ص۳۱۱ـ۳۱۲ (باب ما جاء في ذكر جيش الغضب و هم اصحاب القائم().
5.کتاب سليم بن قيس، ص۲۱۲.
6.همان، ص۳۸۰؛ ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجري، ص۱۲۰ـ۱۲۲.
7.ميراث مكتوب شيعه از سه قرن نخستين هجري، ص۶۷.