اين موارد به مجهول بودن جبرئيل، و ضعف اسناد اين روايات توجه داده است. ۱ همچنين محمدبن بحر رهني نرماشيري در اين اسناد است كه خود كشي به غالي بودن وي تصريح كرده است ۲ .
از سيره ائمه عليهم السلام به دست ميآيد كه آنها در مسائل فقهى آنان به صراحت وظيفه خود را بيان اصول و قواعد كلى دانسته و تفريع و استنتاج احكام جزئى را به عهده پيروان خويش گذارده اند ۳ و اين افراد كساني بودند كه قدرت تميز بين اخبار درست و نادرست را داشتند و مرجع راويان شيعه و بر طرف كننده شبهات و اختلافات آنان به حساب مى آمدند. امام صادق عليه السلام به فيض بن مختار دستور مىدهد آنگاه كه جوياى احاديث اهلبيت شدى، به زرارة بن اعين رجوع كن ۴ . با توجه به اين گونه ارجاعات است كه عمر بن اذينه كتاب ارث خود را به تمامى بر زراره عرضه نمود و در نقل رواياتش از او اجازه گرفت. ۵ ابن ابى عمير از شعيب عقرقوفى روايت مىكند كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم:
گاه به تحقيق درباره مسألهاى محتاج مى شويم و به شما دسترسى نيست، در اين گونه مواقع به چه كسي مراجعه كنيم؟ حضرت فرمود: بر تو باد به أبو بصير اسدى. ۶
همچنين روايت شده است كه محدث جليلالقدر عبدالله بن ابى يعفور به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد:
براى من امكان ندارد كه هميشه خدمت شما برسم و گاه بعضى از شيعيان نزد من مى آيند و از من سئوالهايى مىكنند كه جواب آنها را نمىدانم؛ در اين گونه موارد چه كنم؟
امام فرمود:
به محمد بن مسلم مراجعه كن؛ او از پدرم حديث شنيده و نزد او داراى منزلت بوده است.۷
3. شاخه متكلمان شيعه
شاخه سوم در شيعيان آن زمان گروه متكلمان شيعه است. افرادي چون قيس ماصر، هشام بن حكم، مؤمن الطاق، هشام بن سالم، زرارة بن اعين، علي بن منصور كوفي (از شاگردان هشام)، و علي بن اسماعيل بن ميثم تمار كه نظريات و ديدگاههاي دقيقى در مسائل كلامى از آنان نقل شده است. بنابر آنچه از روايات مذهبى به دست مىآيد امامان شيعه به تحريك و ايجاد زمينه تفكر تعقلى و استدلالى در ميان شيعيان خود علاقه فراوانى داشتهاند و متكلمان شيعى زمان خود را، بويژه هشام بن حكم و مؤمن الطاق، به بحثهاى كلامى و عقيدتى، تشويق ميكردند، ۸ و حتي روش مناظره را به آنها ميآموختند. ۹
1.ر.ک: معجم الرجال، ج۸، ص۲۴۲ـ۲۵۲ و ج۱۸، ص۲۶۹.
2.اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۶۳.
3.بزنطي از امام رضا عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «علينا القاء الاصول إليكم وعليكم التفرع» (مستطرفات السرائر، ص۵۷۵؛ وسائل الشيعه، ج۱۸، ص۴۱).
4.رسال ابوغالب زراري، ج۱، ص۵۱؛ اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۴۷.
5.الکافي، ج۷، ص۹۵، باب ميراث الولد مع الابوين، ح۳.
6.اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۴۰۰، ش۲۹۱.
7.همان، ج۱، ص۳۸۳، ش۲۷۳.
8.براي نمونه ر.ک: همان، ج۲، ص۴۲۴ و ۴۲۹ (ترجمة مؤمن الطاق) و ص۵۵۴، ش۴۹۴.
9.همان، ج۲، ص۴۲۵.