بيآنکه حتي يک حديث به نام پيامبر( از او بشنوم. ۱ دربارة خود عُمَر هم نقل شده است که چون ماجرايي بر وي عرضه شد، گفت: اگر بيم نداشتم که سخني بر حديث بيفزايم يا از آن بکاهم، حديثي نقل ميکردم. ۲ صُهَيب بن سنان نقل سخنان پيامبر( را قاطعانه رد ميکند. چون به او ميگويند: «بيا تا رويدادهاي مغازي را برايت بازگو کنيم»، محتاطانه پاسخي چنين ميدهد: «آنگاه من بايد بگويم: پيامبر چنين فرمود؛ نه هرگز چنين امري روي نخواهد داد». ۳
همين بيم و هراس فراوان در نقل حديث از زبير بن عوام، يکي از نزديکترين صحابه پيامبر(، نيز نقل شده است. ۴ ترس از تغيير در الفاظ واقعي حديث ۵ ـ که در برخي گزارشهاي فوق هويداست ـ سعد بن أبيوقاص را نيز فرا گرفته بود که ميگفت: «من نگرانم اگر يک سخن را برايت نقل کنم، تو صد بر آن بيفزايي». ۶ حتي عثمان بن عفّان هم ـ که به خبرگي در نقل حديث مشهور است ـ دچار اين بيم و نگراني است. ۷ عليرغم افزايش بيپروايي در نقل، و با آنکه تدوين حديث بعدها عملي مؤمنانه و از سر پرهيزگاري محسوب ميشد، اين «هيبت حديث» نسلهاي بعد را نيز فرا گرفت. ۸ فضيل بن عياض سمرقندي (م 187ق در مکه) از نقل حديث به شدت هراسان ميشد و روايت کردن چون باري گران بر دوشش سنگيني ميکرد. ۹ اين قبيل گزارشها در تضاد آشکار با احاديث فراواني است که به نام اين صحابه در مجموعههاي مسانيد فراهم آمده است.
در نقد حديث، شناخت علل ترس فراوان از انتشار عمومي برخي روايات بسيار مهم است. تنها دليل، بيم از تحريف متن حديث نبوده، بلکه در آغاز، مسألة تمايلات فرقهاي نيز دخالت داشته است؛ مثلاً، عمَر مايل نبود پارهاي احاديث ـ که با اقدامات مهمش ناسازگار بود ـ در ميان مردم بيان شود. ۱۰
بيم از انتشار عمومي سخنان پيامبر( ـ که در گزارشهاي فوق هوايدست ـ با احتياط فزايندة مستمعان ارتباط دارد؛ مثلاً در مراحل دعوا و قضا، مردم خواهان دليلي چون سوگند ياد کردن يا گواهي شاهداني بر وثاقت حديث بودند. هنگامي که مغيرة بن شعبة حکم پيامبر( را دربارة دية سقط جنين براي عُمَر بازگو ميکند، وي اصرار ميورزد که مغيرة بايد حتماً شاهد ديگري بياورد که اين سخن را از پيامبر شنيده باشد (: آتِ مَن يشهَدُ مَعَکَ). و مغيرة البته توانست محمد بن مَسلمة را به عنوان شاهد دوم حاضر کند. ۱۱ اين امر براي ما روشن ميکند که چرا عباراتي مانند صيغههاي سوگند يا ديگر قيود
1.همان، ج۴، جزء اول، ص۱۰۶، سطر ۲۵.
2.همان، ج۳، جزء اول، ص۲۱۰، سطر ۴.
3.همان، ج۳، جزء اول، ص۱۶۴، سطر ۱.
4.همان، ج۳، جزء اول، ص۷۴.
5.گزارشهاي بعدي از روايات، «نقل به معنا» هستند. ر.ک: کتاب من (Muhammedanische Studien)، ج۲، ص۲۰۱. درباره عمرو بن دينار (م۱۲۶ق) ر.ک: الطبقات الکبير، ج۵، ص۳۵۳، سطر ۲۳.
6.همان، ج۳، جزء اول، ص۱۰۲، سطر ۹.
7.همان، ج۳، جزء اول، ص۳۹، سطر ۸: إلي أنّه کان رجلاً يهاب الحديث.
8.تعبير «يحدّث لله» بنا به جهات ديني بسيار رايج است. ر.ک: التهذيب الأسماء و اللغات، ص۶۱۵، سطر ۳.
9.همان، ج۳، جزء اول، ص۵۰۴، سطر ۲: شديد الهيبة للحديث و کان يثقل عليه جداً.
10.الطبقات الکبير، ج۴، جزء اول، ص۱۴، سطر ۷. ابن سعد از اواخر دوره بنياميه رواياتي ذکر ميکند که نبايد عمومي ميشدند.
11.الجامع الصحيح، ديات، ش۲۵. براي موردي مشابه ر.ک: اين اثر از آلويس اشپرنگر در زير:
Das Leben und die Lehre des Mohammad, III, ۸۱.