در اين بخش، هدف آن بود که نشان دهيم اخبار و گزارشهاي قديمي ـ که تاکنون ذکر شد ـ همگي بيانگر نگراني خاصي در باب کتابت حديث است؛ نگراني از تبديل احاديث به نوعي ميشنا در عرضِ قرآن. در آن صورت، آنچنان که از کلام ناقلان اين روايات برميآيد، اين احاديث به مکتوبات فقهي غيرقرآني (مِن غَيرِ کتاب الله) و برخوردار از اعتباري الهي تبديل ميشد؛ اما اين منقولات (يا احاديث فقهي) چنان وثاقتي نداشتند که بتوانند قانونگذاري (= وضع احکام) را توجيه کنند.
چهارم
اين نگرانيها خيلي زود از ميان رفت. ديدگاه سنتي و متداول در جامعه از جهات گوناگون به ارزش و اعتبار والاي حديث ايمان آورد. پيشتر آورديم 1 که اصل برابري اعتبار قرآن و حديث تا کجا در مکاتب کلامي قرون دوم و سوم هجري پايهگذاري شد. در واقع، اين اعتبارِ برابر تا آنجا پيش رفت که گاه از امکان نَسخ قرآن با سنت سخن ميگفتند؛ چه اين هر دو، به هر حال، وحي الهي بودند.
اکنون بحث گذشته را با ذکر شواهدي مکتوب تکميل ميکنم که متکلمان اسلامي براي اثبات اين ديدگاه «وحي دوگانه» (double revelation)، به صورت مکرر، بدان استناد کردهاند. بررسي اين شواهد، آگاهي ما را از روشها و مکاتب تفسيري نيز ارتقا ميبخشد. ظاهراً مدرسة حسن بصري در ارائة چنين شواهدي بسيار تلاش کرده است. يکي از برجستهترين افراد اين مدرسه، عالم بصري قتادة بن دعامة (م 117 يا 118ق) است. تفسيري منسوب به او بر آية 34 سورة احزاب، تفسيرهاي تلمودي از نمونههاي مشابه را به خاطر ميآورد: وَ اذکُرنَ مَا يُتلي فِي بُيُوتِکُنَّ مِن آيَاتِ اللَّـهِ وَ الحِکمَةِ ، قال من القرآن و السنة. 2 اين آيه به همسران پيامبر( تذکر ميدهد که آنچه از آيات خدا و حکمت در خانههاي آنها تلاوت ميشود، به ياد آورند. «آيات» به «قرآن» و «حکمت» به «سنت» تفسير شده است. در اينجا با استشهادي از کتاب آسماني مواجهيم که در آن، خداوند بر يکسان بودن اين دو رکن وحي صحه ميگذارد. البته اين مسأله را نبايد از نظر دور داشت که «سبب خاص» اين آيه با کاربردي چنين گسترده و بزرگ از آن چندان سازگار نيست. در نتيجه، از همان زمان و به همين شيوه، به دنبال قراين مناسب ديگري ميگشتند؛ مثلاً از نحوة معرفي حضرت محمد( در قرآن: «پيامبري که از جانب خدا فرستاده
1.Muhammedanische Studien, II, ۲۰ff.
2.جامع بيان العلم، ص۱۵ که در چند نقل آن به قتادة ميرسد.