بود، بلکه در مباحث اعتقادي پيرو حنابله بود. ۱ دستکم حنابله او را بنيانگذار تعاليمشان در مسألة جنجالي «جهات» (يعني امکان قرار گرفتن موجودات روحاني در جهات فضايي) معرفي ميکنند. به همين سبب، ابنعبدالبر از سوي هموطنان مغربياش ـ که پيرو عقايد ديگر بودند ـ به شدت مورد حمله قرار گرفت. ۲
سالها بعد، ابوعبدالله ابنقيم الجوزية حنبلي از «دوگونه وحي» با تکيه بر ماهيت همسان کتاب و حکمت سخن گفت. او شاگرد و پيرو تقيالدين ابنتيميه ۳ بود که موضع خويش را در اين موضوع مانند ساير موارد روشن ساخته است. ابنقيم براي اثبات اصالت و وجوب اعتقاد به «عذاب قبر» ـ که در قرآن بدان اشارهاي نشده است ـ مجبور شد اهميت ديني حديث را به تفصيل بررسي کند؛ چرا که تنها در احاديث از اين مفهوم آخرتي سخن گفته شده است. در پايان، وي سخن خود را در باب «دوگونه وحي» چنين به پايان ميرساند: «اين يکي از آموزههاي اساسي است که همة مسلمانان واقعي بر آن اجماع دارند و تنها کساني که نميتوان مسلمانشان دانست، اين حقيقت را انکار ميکنند. پيامبر( خود فرمود کتاب و چيزي همانند آن به من داده شده است: و إنِّي أوتِيتُ الکِتَابَ و مِثلَهُ معه». ۴ ميبينيم ابنعبدالبرّ اصطلاح «اجماع الامة» را براي اعتقاد به «دوگونه وحي» به کار ميبرد.
به هرحال، آنچه ذکر شد، نفي قاطعانة هرگونه مصدر فقهي غير قرآني را شبيه به مثناة يهود در اسلام اثبات ميکند و نشان ميدهد در مراحل نخستين تکوين اسلام، آهنگ پذيرش چنين عقيدهاي اصلاً وجود نداشته است.
کتابنامه
ـ تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق: م. خ. دخويه، لايدن، 1879 ـ 1901م.
ـ تاج العروس، مرتضي زبيدي، بولاق، 1306 ـ 1307ق.
ـ تهذيب الأسماء و اللغات، نووي، تصحيح: فرديناند وستنفلد، گوتينگن، بيجا، بيتا.
ـ جامع بيان العلم و فضله، ابنعبدالبر نمري، تحقيق: احمد المحساني، قاهره، 1320ق.
ـ الجامع الصحيح، بجاري، تصحيح: جوينبل و... ، لايدن، 1862 ـ 1908م.
ـ خطط، مقريزي، قاهره، 1270ق.
1.ر.ک: کتاب من در باب ظاهر در زير:
Goldziher, Die Z?hiriten. Ihr Lehrsystem umd ihre Geschichte (Leipzig, ۱۸۸۴), ۱۷۱.
2.طبقات الشافعية، ج۵، ص۲۰۵: «و أما ما حکاه عن أبيعُمر بن عبدالبرّ فقد علم الخاص و العام مذهب الرجل و مخالفة الناس و نکير المالکية عليه أولاً و آخراً مشهورٌ و مخالفته لإمام المغرب أّبيالوليد الباجي معروفة حتي عن فضلاء المغرب يقولون لم يکن أحد بالمغرب يري هذه المقالة غيره و غير ابنأبيزيد».
3.وي در باب همين موضوع، رسالهاي با عنوان معارج الوصولي إلي معرفة أنّ أصول الدين و فروعه قد بيّنها الرسول تأليف کرده است. اين رساله همچنين در مجموعهاي دوجلدي با نام مجموعة الرسائل الکبري، ج۱، ص۱۸۰ـ ۲۱۸ گنجانده شده است.
4.کتاب الروح، ص۱۲۰: «إن الله أنزل علي رسوله وحياً و أوجب علي عباده الإيمان بهما و العمل بما فيهما و هما الکتاب و الحکمة... هذا أصل متفقٌ عليه بين أهل الإسلام و لا ينکره ألا من ليس منهم».