ستايشنامه شيخ زين العابدين مازندراني به مير حامد حسين - صفحه 301

جهت قلع و قمع زمره معاندين مذهب و آيين، چون تيغ اميرالمؤمنين ـ عليه السلام . سيمرغ سريع النقل عقل از طيران به سوى شُرَفِ اخبارش عاجز، هماى تيزپاى خيال از وصول به سوى غُرَفِ آثارش قاصر، كتبى به اين لياقت و متانت و اتقان تا الآن از بنان تحريرى سرنزده، و تصنيفى در اثبات حقيقت مذهب و ايقان تا اين زمان از بيان تقرير خبر خبيرى صادر و ظاهر نگشته، از«عبقات»ش رائحه تحقيق، وزان، و از«استقصا»يش استقصاى بر جميع دلايل قوم، عيان، ولِلّهِ دَرُّ مؤلِّفها و مصنِّفها. اَكانَ لِلّناسِ عَجَباً اَن اَوحَينا اِلى رَجُلٍ مِنهُم اَن اَنذِرِ النّاسَ وَ بَشِر الَّذينَ امَنوُا اَنَّ لَهُم قَدَمَ صِدقٍ عِندَ رَبِهِّم قالَ الكافِروُنَ اِنَّ هذا لَساحِر مُبين۱ .
از تشعّف ملاحظه و مطالعه اين چند جلد، تعشق و تشغّف به مجلدات ديگر به هم رسانيده، به تمنّاى وصول، اصول را از فقه و فقه را از اصول نشناختم تا اينكه نور چشمى ام حاجى شيخ محمد از روى تحقيق به آنچه از ثقات و اهل تدقيق مسموع داشته بود، اِخبار و اظهار داشت به اينكه ساير مجلدات كتب اوحدىّ زمان در سواد و به معرض استكتاب و استنساخ هنوز نيامده است. از آنكه جناب ايشان از كج رفتارى چرخ غدّار و گرفتارى به ناهنجارى اهل روزگار غدّار، از خلق روزگار پوشيده و تزمّل به لباس عزلت و گوشه گيرى و كناره گزينى را شعار خويش فرموده اند، به ملاحظه وقت ـ كه زمان انسداد باب علم است ـ باب مراجعت و معاشرت با خلق را بر خويش بسته و دل از روش اهل زمان شكسته و از قلّت مبالات مردم در امر دين و عدم اعتناى ايشان به حاملين اخبار ائمه طاهرين، خاطرش آزرده و افسرده مى باشد و از قراين خارجه و داخله چنان استنباط مى شود كه قرنى است كه آن بى قرين چون اويس قرن از امثال و اقرانِ ابناى روزگار با انزوا قرين و مقرون گرديده اند، به حدى كه متمكّن و مستطيع و مقتدر بر نقل نُسَخ و استكتاب

1.يوسف(۱۰)، ۲

صفحه از 296