ستايشنامه شيخ زين العابدين مازندراني به مير حامد حسين - صفحه 302

نيستند و اهالى آن صفحات هم چندان در مقام امداد و اعانت جناب ايشان نيستند كه به اين وسيله بتوانند اصلاحى در امر نوشتجات خويش فرمايند. و عمده اضطراب و تشويش جناب ايشان هم از اين راه است كه مبادا تأليفات و تصنيفات ايشان كه سالها زحمت كشيده و به هزار خون جگر فراهم آورده اند عاقبت اجزاء كاغذهاى باطله محسوب گردد. از اين فقره مذكوره چنانچه اسباب افسردگى و پريشانى خاطر جناب سامى گرديده است به اين جانب هم تأثر كلى بخشيده، حواس ما را نيز پريشان ساخت كه «المؤمن مرآة المؤمن» ۱ شاهد حال و گواه بر مقال است. تشعّف و تشغّف سابق، تلهّف و تأسف لاحق را نتيجه بخشيد، «قضايا قياساتها معها» صادق آمد؛ ولكن در مقام تسليه جناب سامى چنانچه خود را به زبان تسليت داده ايم، عرض مى كنيم به اينكه به واسطه عدم اعتناى چند نفر از جهّال و قلّت مبالات چند تن از عوام كه لَهُم قُلُوب لايَفقَهوُونَ بِها وَلَهُم اَعيُن لايُبصِروُنَ بِها وَلَهُم اذان لايَسمَعوُنَ بِها اُولئكَ كالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِكَ هُمُ الغافِلونَ۲ نبايد شخص، تكليف شرعى خويش را از دست داده ابواب مراوده و معاشرت را مسدود و خلق را از باب استفاده علوم خويش محروم و مطرود سازد، اگرچه در اين جزء زمان اشتغال به اَشغال و اَغراض دنيوى، مردم را اِشغال و اِعراض از امور اُخرويه داده است و چنان خوش دارند كه«هِمَج رعاع» و رمه بى راع باشند. اگر عوام كالانعام در اين جزء از اعوام، تكليف خود را چنين دانند، اين خدّام شريعت مطهرّه هم بايد به شيوه مرضيه نبىّ مرضىّ، سلوك و مشى فرمايند: «لِكُلِّ مؤمنٍ أُسوَة حَسَنة برسولِ اللّهِ ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ » ۳ ؛ چنانچه در فتح قبيله طىّ

1.بحارالانوار، ج۷۷،ص ۲۷۱، ح۱ و ص۴۱۶، ح۳۸

2.اعراف(۷)، ۱۷۹

3.اشاره به آيه ۲۱ از سوره احزاب است: لَقَد كانَ لَكُم فى رسُولِ اللّهِ اُسوَة حَسَنَة لِمَن كانَ يَرجوُا اللّهَ وَاليَومَ الاخِرَ وَ ذَكَرَاللّهَ كَثيرا.

صفحه از 296