ظلم - صفحه 11

۱۱۵۶۴.عنه صلى الله عليه و آله :يقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : و عِزَّتي و جلالِي لأَنتَقِمَنَّ مِن الظّالِمِ في عاجِلِهِ و آجِلِهِ، و لأنتَقِمَنَّ مِمَّن رَأى مَظلوما فَقَدَرَ أن يَنصُرَهُ فلَم يَنصُرْهُ . ۱

۱۱۵۶۵.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :قالَ اللّهُ تعالى : و عِزَّتي و جلالِي ، لا يَجُوزُني ظُلمُ ظالِمٍ و لَو كَفٌّ بِكَفٍّ، و لو مَسْحةٌ بِكَفٍّ، و نَطْحَةُ ما بينَ الشاةِ القَرْناءِ إلى الشاةِ الجَمّاءِ، فَيَقتَصُّ اللّهُ لِلعِبادِ بَعضِهِم مِن بَعضٍ حتّى لا يَبقى لأِحَدٍ عندَ أحَدٍ مَظلِمَةٌ، ثُمّ يَبعَثُهُم اللّهُ إلى الحِسابِ . ۲

۱۱۵۶۶.عنه عليه السلام :أمّا الظُّلمُ الذي لا يُترَكُ فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا، القِصاصُ هُناكَ شَدِيدٌ، ليسَ هو جَرحا بِالمُدى،و لا ضَربا بِالسِّياطِ، و لكنَّهُ ما يُستَصغَرُ ذلكَ مَعهُ. ۳

۱۱۵۶۷.عنه عليه السلام :سَيَنتَقِمُ اللّهُ مِمَّن ظَلَمَ، مَأكَلاً بِمَأكَلٍ، و مَشرَبا بمَشرَبٍ، مِن مَطاعِمِ العَلقَمِ ، و مَشارِبِ الصَّبِرِ و المَقِرِ . ۴

۱۱۵۶۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد : به عزّت و جلالم سوگند كه از ستمگر در دنيا و آخرت به طور قطع انتقام مى گيرم ، و از كسى هم كه ستمديده اى را ببيند و بتواند ياريش رساند و نرساند ، بى گمان انتقام مى گيرم .

۱۱۵۶۵.امام على عليه السلام :خداوند عزّ و جلّ فرمود : به عزّت و جلالم سوگند كه از ظلم هيچ ظالمى نگذرم ، گر چه زدن مشتى باشد ، يا كشيدن دستى يا شاخ زدن گوسفندِ شاخدارى به گوسفندى بى شاخ . خداوند تقاصّ بندگان را از يكديگر مى گيرد ، تا جايى كه هيچ كس به گردن ديگرى حق و مظلمه اى نداشته باشد ، آن گاه ايشان را براى حسابرسى مى فرستد .

۱۱۵۶۶.امام على عليه السلام :آن ستمى كه بازخواست مى شود ، ستم بندگان به يكديگر است . قصاص آخرت بسيار سخت است؛ و آن زخم زدن با چاقو و ضربه زدن با تازيانه نيست ، بلكه اينها در مقابل آن قصاص ، بسيار كوچك و ناچيز است .

۱۱۵۶۷.امام على عليه السلام :بزودى خداوند از كسى كه ظلم كرده است ، انتقام خواهد كشيد ؛ خوردنى را به خوردنى و آشاميدنى را به آشاميدنى ؛ با خوردنيهايى چون حنظل و نوشيدنيهايى چون صبر زرد ۵ و زهر .

1.كنز العمّال : ۷۶۴۱.

2.المحاسن : ۱/۶۸/۱۸.

3.بحار الأنوار : ۷/۲۷۱/۳۶.

4.نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۸.

5.صَبِر و يا صُبْر ، عصاره تلخ درختى است كه به هندى ايلوا گويند «لغت نامه دهخدا» .

صفحه از 32