نکته ديگر آن است که ما يک ضعف کلي دربارة شناخت چهرههاي امامي در حوزهاي داريم که اين مؤلف از آن حوزه برخاسته و دربارة آن سخن گفته است. مطالبي که ما دربارة شيعيان حلب در آثار برجاي مانده شرححال و تراجم داريم، در قياس با آنچه در واقع بوده، اندک است. دليل آن هم اين است که شيعيان ايران از شيعيان حوزه شامات بيخبر بودند و شرححال آنان را در آثار خويش نياوردند. آخرين اثري که در اين باره اشاراتي دارد، الفهرست منتجب الدين است که به چندين نمونه از عالمان حلبي ميپردازد. اما کتاب مزبور، علاوه بر آنکه بسيار ملخص است، چنين نيست که از همه شخصيتها سخن بگويد. به علاوه، ما از بعد از سال ششصد هجري، ديگر کتاب شرححال برجاي مانده نداريم. نيز به دليل فشاري که مماليک و سپس عثمانيها بر شيعه وارد کردند، بخش مهمي از ميراث حلب مفقود گرديد. بنابراين هر اطلاعي که از تشيع و رجال شيعه در حلب به دست آوريم، مغتنم است. در اين زمينه تنها متنهايي که ميتواند به ما کمک کند، آثاري از نوع همين قلائد الجمان يا تخليص مجمع الاداب است. ابن فوطي در کتاب ياد شده، از قلائد الجمان فراوان نقل کرده و بر اساس استقصاي محقق، دستکم 74 بار از آن نام برده است.
امامياني که نامشان در اين کتاب آمده، از اين زاويه که برخي را از پيش ميشناختم و برخي را نه، دو گروه هستند. بدين ترتيب، ما شرححالهايي را در اين کتاب داريم که پيش از اين کمترين آگاهي از احوال آنان نداشتيم. اما برخي از اين افراد، پيش از اين نيز شناخته شده بودند و در اينجا اطلاعات افزونتري دربارة آنان داريم.
شماري از علويان شاعر نيز شرح حالشان در اين کتاب آمده، اما تصريحي به امامي بودن آنان نشده است. اين در حالي است که قاعدة نخستين دربارة اينان تشيع است؛ براي مثال، شرححال فخار بن معد بن فخار، نويسنده کتاب الحجة علي الذاهب الي تکفير أبوطالب ـ که امامي است ـ در اين کتاب آمده، اما يادي از گرايش مذهبي او نشده است. مورد ديگر، ابن الشجري است. ۱ در مورد ديگري، وقتي اشاره ميکند که فلان شخص را پس از وفات به تربت موسي بن جعفر( برده و در آنجا دفن کردند، بنا بر اصل بايد شيعه باشد، اما وي اشاره به مذهب او نکرده است. دربارة مبارک بن محمد بن هبةالله آمده است:
و حمل الي مشهد موسي بن جعفر( فدفن في تربة له هناک. ۲
آنچه مسلم است، بيش از نود درصد، بلکه نزديک به صددرصد افرادي که متعلق به حله هستند، امامي مذهباند؛ حتي اگر تصريح به امامي بودن آنان نشود. در عين حال، ما از نقل اين موارد خودداري کردهايم؛ براي مثال ميتوان به هبة الله بن حامد بن احمد بن ايوب، معروف به عميدالرؤساء ياد کرد که از اهالي حله مزيديه و از ادبيان و نحويان بنام بود. ۳ مؤلف، شرححال وي را آورده، اما اشارهاي به امامي