معنای «مولا» در حدیث غدیر
پرسش :
معنای «مولا» در حدیث غدیر چیست؟
پاسخ :
پژوهش در متون کهن ادبی، لغوی و تفسیری، نشانگر آن است که از معانی روشن «مولا» سرپرست، شایسته تر برای تصرّف در امور و اولی در زعامت و ولایت است. برخی از مواردی را که در آنها «مولا» بدین معنا به کار رفته، می آوریم:
ابو عبیده مَعمَر بن مثنّی، در تفسیر کلمه «مولاکم» در آیه ۱۵ از سوره حدید:
...مَأْوَاکمُ النَّارُ هِی مَوْلَاکمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛
جایگاهتان آتش است. آن، سزاوار شماست و چه بد فرجامی است!
نوشته است: به شما سزاوارتر است.[۱]
ابو زکریا یحیی بن زیاد بن عبد اللّه، معروف به فرّاء، ادیب و مفسّر بزرگ کوفی، در تفسیر همین آیه نوشته است:
«هی مولاکم» یعنی: به شما سزاوارتر است.[۲]
محمّد بن سائب کلبی، مؤلّف، مفسّر و تبارشناس بزرگ، در تفسیر آیه ی
قُل لَّن یصِیبَنَآ إِلَا مَا کتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا و عَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ؛[۳]
بگو جز آنچه خداوند برایمان مقدَّر کرده است، به ما نمی رسد. او مولای ماست، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
نوشته است:
أولی بنا من أنفسنا فی الموت و الحیاة.[۴]
خدا اختیارش در زندگی و مرگ ما، از خودمان بیشتر است.
چنان که پیش تر آوردیم، آمدن مولا به معنای «سرپرست» و «متولّی امور» نیز از جمله روشن ترین کاربردهای واژه «مولا» است و بسیاری بدان تصریح کرده اند که از آن جمله اند:
ابو العبّاس محمّد بن یزید، معروف به مُبرَّد، در تفسیر
ذَلِک بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ؛[۵]
آن، بِدین سبب است که خداوند، مولای مؤمنان است
می نویسد: ولی و مولا، یک معنا دارند و آن یعنی: کسی که به خلقش سزاوار و متولّی امور آنان است.[۶]
این گونه عالمان که بر این حقیقتْ تأکید کرده اند، بسیارند.
بدین سان، روشن شد که «اولویت در امور» و «سرپرستی امور» و «سیادت» و «ریاست» و «زعامت»، در کلمه «مولا» مندرج است و نیز معنای «مولا» با «ولی»، همسانی دارد. این دو مطلب، حقایقی شناخته شده اند. بر این حقیقت، ادیبان، عالمان و مفسّران بزرگی تأکید ورزیده اند، چنان که آوردیم.[۷]
از این رو، ما بر این باوریم ـ چنان که حق مداران نحله ها و مذاهب دیگر نیز بر این باورند ـ که پیامبر خدا در آن هنگامه شگفت و عظیم و جاودانه، با آن جمله سرنوشت ساز، هیچ چیزی را جز «ولایت»، «امامت» و «زعامت» علی(ع) رقم نزد.
ساماندهی آن اجتماع شکوهمند، فقط برای آن بود که مردمان، یک بار دیگر، ولی بسی گویاتر، رساتر و کارآمدتر، از ولایت علی(ع) بشنوند و فردا و فرداها کسانی نگویند که: ندانستیم، نفهمیدیم، نشنیدیم و.... برای همین بود که پیامبر(ص) بارها اقرار گرفت و در پایان، با صدایی بس رسا فریاد زد:
ألا فَلیبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ؛
هان! حاضر به غایب برساند.
اکنون بر سر آنیم که از یک سو ملازمات وارونه سازی این معنا را در پیش دید نهیم و از سر تذکر بگوییم که اگر در این کلام پیامبر(ص) سخن از ولایت و سرپرستی آینده امّت در میان نباشد، چنین تفسیری چه لازمه ای خواهد داشت و آیا خِرَد، آن پیامدها را می پذیرد؟ و از سوی دیگر، با تأمّل در حادثه و چگونگی شکل گیری آن و مسائلی دیگر، تأکید کنیم که حق، همان است که در تحلیل واژگانی آن آمد و نه چیز و چیزهای دیگر...
[۱]
مجاز القرآن، ج ۲، ص ۲۵۴.
[۲]
معانى القرآن، ج ۳، ص ۱۲۴؛ تفسیر الفخر الرازى، ج ۲۹، ص ۲۲۸.
[۴]
. البحر المحیط، ج ۵، ص ۵۳.
[۶]
. الشافى، ج ۲، ص ۲۷۱.
[۷]
. ر. ک: نفحات الأزهار، ج ۶، ص ۱۶ ـ ۱۲۰؛ الغدیر، ج ۱ ص۶۱۵ به بعد. این دو عالم نستوه و مرزبان بزرگ حق و حقیقت (میر حامد حسین هندى و عبد الحسین امینى)، آنچه را یاد کردیم، با تأکید بر ده ها منبع ادبى، لغوى و تفسیرى گزارش کرده اند.
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت