رواياتش تقليد نكند و احاديث آن را نزد علما ببرد تا بر درست و نادرست آن، آگاهش كنند.
تا بدين جا وظيفه شيعيان در مراجعه به علما ثابت مى گردد؛ امّا پرسش اين است كه علما، خود به كه روى آورند؟ در زمان حضور امامان، راويان و فقيهان با اندك ترديد، به مخزن علم صحيح مراجعه مى كردند و از كوثر زلال اهل بيت سيراب مى گشتند؛ امّا اكنون چه؟ اين نيز پاسخى مشروح و شايسته مى طلبد كه در اينجا تنها فرصت اشاره اى كوتاه فراهم است.
از روايات، چنين فهميده مى شود كه افزون بر اخذ از اشخاص ثقه و كتابهاى معتبر، عرضه حديث بر كتاب و سنّت و نسبت سنجى آن با عقل، وظيفه هر شنونده و گوينده حديث است. نقل و فهم اين روايات، خود سبب تدوين باب مستقلّى در جوامع روايى شده است. ۱ آنچه از اين ميان، ما را به كار مى آيد و در راستاى روش بازگو شده در مقاله مى باشد، عرضه بر وجود علمى امامان(ع) است. گرچه پيشوايان دينى حضور ملموس در جامعه ندارند، امّا علم به يادگار مانده از آنان، در قالب حديث هاى گفته يا نوشته شده، محك و عيار نقد گفته هاى ترديد انگيز را به دست مى دهد. حديثهايى كه همگى از منبع فيضى واحد جوشيده و بدون اختلاف و تناقضى درونى، نورى از حق بر پيشانى دارند؛ نور و درخشندگى نمايانى كه احاديث منسوب، ساختگى و بيرون از اين پرتو را در تاريكى رها مى سازند. همين رها شدگى و فراموشى است كه علماى علم رجال و حديث، با عبارت «ماتفرّد به» به آن توجه مى دهند و ما را به دقّت و هشيارى فرا مى خوانند و گاه به عنوان محكى براى تعيين درستى روايت، كتاب و وضعيت برخى راويان از آن استفاده مى كنند. ۲
1.براى نمونه بنگريد به: وسائل الشيعة، ج۲۸ (أبواب صفات القاضى، باب۹).
2.بنگريد به كاربرد آن در: رجال النجاشى، ص۳۸۲ و ۳۲۹ و ۳۴۸؛ فهرست الطوسى، ص۱۰۵، ش۴۵۰ و ص۱۴۳، ش۶۰۱ و ص۱۶۴، ش۶۱۴؛ رجال الحلّى، ص۴۵ و ۲۰۰ و۲۳۴ و ۲۴۴؛ بحارالأنوار،ج۴۲، ص۳۰۱ و ج۸۲، ص۱۱ و…