تاريخ : دوشنبه 1388/2/7 تاریخ ایجاد:
کد خبر: 4127
بايستههای پژوهش در علوم حديث تشريح شد
راوی: بايستههای پژوهش در علوم حديث از نگاه رئيس پژوهشكده علوم حديث مؤسسه علمی ـ فرهنگی دارالحديث.حجت الاسلام و المسلمين «مهدی مهريزی»
حجت الاسلام و المسلمين «مهدی مهريزی»رئيس پژوهشكده علوم حديث تحصيلكرده حوزه علميه مشهد و قم، تاكنون در شاخههای علوم و معارف اسلامی بيش از ۷۰ مقاله در مجلههای تخصّصی فقه، نقد و نظر، آينة پژوهش، بينات، علوم حديث، حكومت اسلامی و... به چاپ رسانده است.
همچنين كتابشناسی اصول فقه، بلوغ دختران، فقه پژوهشی، (جلد اول)، آشنايی با متون حديث و نهجالبلاغه، القواعد الفقهية، (۷ جلد)، خردگرايی در قرآن و حديث، (ترجمه)، سياستنامه علوی،(ترجمه) زن، آسيبشناسی حجاب، تقويم عبادی و المدخل الی فلسفة الفقه از جمله كتابهای وی است.
وی در مصاحبه با راوی گفت: مسلمانان برای شناخت دين دو منبع اصلی در اختيار دارند: قرآن و سنّت. قرآن سند اول و اصلی و سنّت سند دوّم است ولی از نظر حجيت يكسانند. منتها تلقی قرآن به عنوان سند اوّل و اصلی به خاطر اين است كه معيار حجیّت و سنجش حديث هم قرآن است. در طول تاريخ اسلامی، دانشهايی برای فهم و برداشت از قرآن شكل گرفت كه علوم قرآن ناميده میشود و به همان موازات دانشهايی برای بررسی و فهم از حديث به وجود آمد كه به علوم حديثی مشهورند. بنابر اين علوم قرآن و علوم حديث دو گروه از دانشهای معين هستند كه برای فهم قرآن و سنّت و استفاده از آنها شكل گرفت.
«مهريزی» به تاريخچه و شكل گيری علوم حديث اشاره كرد و گفت:
اگر بخواهيم تاريخچه علوم قرآن را از آغاز تا به امروز تقسيمبندی كنيم، میتوانيم به چهار مقطع تاريخی اشاره كنيم.
مرحله اوّل شكل گيری علوم حديث، از قرن سوم در ميان شيعه و اهل سنت شروع شد. اين مرحله دورهای است كه دانشهای مختلف حديثی به وجود میآيد كه بيشتر به فهم متن و برخی از آنها به بررسی سند میپردازد.
وی افزود: آنچه امروزه ما به عنوان شاخههای علوم حديث از آن نام میبريم از قرن سوم در ميان شيعه و اهل سنّت وجود داشته است. دربارة پنج شاخه از آنها از زمان قرن سوم كتاب نوشتهاند. يكی دانش جرح و تعديل است كه تحت همين عنوان كتابهای مختلفی نزد اهل شيعه و سنّت به وجود آمده است.
كتابهای شيعی مانند كتاب المعرفة الرواة الاخبار حسن بن المحبوب(متوفی ۲۲۴) و يا كتاب الممدوحين و المذمومين احمد بن عمار كوفی و كتابهای اهل سنّت مانندكتابهای يحيی بن معين، احمد بن حنبل، ابن سعد و... از اين جملهاند. شاخه ديگر كه در كنار شاخه اول به وجود آمد، علم رجال است. علم رجال معنای وسيعتر از جرح و تعديل داشته است، زيرا در علم رجال طبقات، ذكر و جمعآوری روات بوده است؛ ولی در علم جرح و تعديل عمدتاً به ذكر وضعيت راوی از نظر وثاقت و ضعف میپرداختند. كتاب الرجال عبداللّه بن جبلّه، كتاب الرّجال حسن بن فضّال و كتاب رجال برقی در ميان علمای شيعه و كتابهای بخاری، يعقوب بن سفيان و... در ميان علمای اهل سنّت در اين خصوص میباشد. شاخه سومی كه در اين دوره شكل گرفت، دانش مختلف الحديث است. هم شيعه و هم اهل سنت به اين پديده برخورد كردند كه روايات ما گاهی به حسب مضمون متفاوت است و چگونه میشود اينها را جمع كرد؟ چه طور اين اختلاف مضمون در روايات شكل گرفته است؟ آنچه ما به آن تعارض روايات يا اخبار متعارض میگوييم،در آن دورههای اولیّه تحت عنوان علم مختلف الحديث مطرح بود.
«مهريزی» خاطر نشان كرد: باز هم در ميان شيعه و اهل سنت در اين باره كتاب نوشتهاند؛ مانند كتاب الاختلاف الحديث ابن ابیعمير، كتاب احمد بن خالد برقی و... در ميان شيعيان و كتاب اختلاف الحديث ابن ادريس شافعی، تذهيب الآثار محمد بن جرير طبری و... در ميان اهل سنت. شاخة چهارم، علم علل الحديث است، اين علم نارسايیها، نقصانها و آسيبهايی را كه در بين احاديث از ناحية سند يا از ناحية دلالت بوده است شناسايی میكند. كتابهای شيعی مانند علل الحديث يونس عبدالرحمن، احمد بن خالد برقی و... ياكتابهای اهل سنّت مانند كتابهای احمد بن حنبل و يحيی بن معين در اين زمينه است .
وی به پنجمين شاخه، كه علم غريب الحديث است اشاره كرد و افزود:
درباره لغات مشكل و واژههای نامأنوسی كه در روايات واحاديث به كار رفته نيز كتاب نوشته شده است؛ مثلاً شيخ صدوق غريب الحديث النبی صلی الله عليه و آله و سلم را دارد. در ميان اهل سنّت هم غريب الحديث ابوعبيد و اصلاح غلط ابیعبيد كه ابن قتيبه نوشته است از اين قبيل است. دراين دوره چيزی به نام علم حديث نداريم، مختلف الحديث يا علم رجال داريم يعنی آنچه كه به حملهای علم حديث مربوط میشود موجود بود. امّا عنوان انتزاعی برای اين مجموعه و تعريف حد و مرزی برای آن نبود.
وی افزود: دوره دوّم دورهای است كه عمدتاً اهل سنت فعال بودند و در اين دوره شيعه كار خاصی انجام نداده است. اهل سنت در اين دروه كتابهايی به عنوان دراية الحديث يا علم الحديث يا مصطلح الحديث نوشتهاند. به تعبير ديگر دانشهای عام و فراگير دراين دوره به وجود میآيد. اين دوره از اوايل قرن پنجم آغاز میشود. كتابهای اهل سنت در اين دوره بسيار زياد است. مانند الغاية خطيب بغدادی، معرفة العلوم الحديث حاكم نيشابوری، العلم إلی معرفة اصول الرواية و... در اين دوره بحثهای انتزاعی مثل آداب راوی، آداب سامع، شرايط نقل خبر، تحمل حديث و بحثهايی از اين قبيل شكل میگيرد كه بحثهای تئوريك نظری است.
اما نكتة حائز اهميت اين است كه در اين دوره ما هنوز تعريفی از علم حديث نمیبينيم. نكتة قابل توجه ديگر اين است كه در اين گونه آثار، ما از شيعه چيزی در تاريخ حديث و علم حديث شيعه نداريم، اين دوره تا حدود قرن ۱۰ ادامه پيدا میكند.
مهريزی به مرحله سوم اشاره كرد و گفت: در مرحله سوم كه از قرن ۱۰ شروع میشود، هم شيعه و هم اهل سنّت فعاليت میكنند. ما در اين دوره با تعريفهای معين از علوم حديث مواجه هستيم. اين تعاريف در ميان شيعه با كتاب دراية شهيد ثانی آغاز میشود؛ يا عزالدين ابن الجماعة علم الحديث را تعريف میكند. ما الآن در مرزی هستيم كه میخواهيم به دورة جديدی منتقل شويم ولی هنوز منتقل نشدهايم، اين دوره را كه از آن به دورة چهارم نام میبريم دورهای است كه با نگاهی نقادانه به گذشته شكل میگيرد و در كنار اين نگاه نقادانه، مهمترين مسألهای كه در اين دوره به وجود میآيد، پرداختن به يك سری مباحث جديد است؛ مثلاً پرداختن به تاريخ حديث ،تاريخ علوم حديث و فنون حديث، بحث مصطلح الحديث، مسأله اجازات وگردآوری اجازات و نقد متن از جمله مباحث اين دوره است. وقتی به متن حديث و سند نگاه میكنيم، ممكن است از دو زاويه به آن نگاه كنيم. گاهی برای فهم متن وگاهی برای ارزيابی صدور و انتساب به آن میپردازيم. يعنی از طريق متن حديث میخواهيم درستی سند را بفهميم. نوع دوم را علم النقد المتن میگويند وكتابهای متعددی در ميان اهل سنّت نوشته شده است.
وی حوزه حديث و دانشهای مربوط به آن را در چهار بخش عنوان كرد و گفت:
اولين عرصه و ساحتی كه در حوزةحديث نيازمند پژوهش و تحقيق است مسأله آماده سازی و عرضة ميراث گذشته است؛ يعنی شيعه هنوز نتوانسته است ادبيات گذشته خود را درست عرضه كند.مرحله دوّم در اين حوزه، تصحيح انتقادی آثار چاپ شده است. اين كار در آثار شيعی بسيار كم است. تصحيح انتقادی، رديابی ايدههای موجود در كتابها و منابع و برگرداندن آنها به سرچشمههايشان است. اين كار در منابع فقهی نيز صورت نگرفته است؛ مثلاً بررسی كنيم كه طرز فكر منعكس شده در كتاب جواهر به كدام فقيه قبل از خودش برمیگردد. پس تصحيح انتقادی يعنی نشان دادن سرچشمههای فكری نويسنده به منظور نشان دادن جريانهای فكری در هر عصر و دوره. سوّمين كار در عرصة ادبيات حديثی، مسأله بازسازی متون مفقود است؛ يعنی اين كه بر اساس متون موجود بايد بعضی از كتابهای مفقود را بازسازی كنيم، مثلاً نجاشی در كتاب رجال خودش از احمد بن نوح زياد نقل میكند. وكتاب احمد بن نوح مفقود است میتوانيم با استفاده از نقل قولها آن را بازسازی كنيم.
وی گفت: پس اولين عرصه و ساحت از پژوهشها در حوزه حديث، آماده سازی و عرضة درست ميراث گذشته است و خود سه شاخه میشود؛ اوّل، تصحيح و تحقيق برای نشر، دوّم تصحيح انتقادی و اجتهادی و سوّم، بازسازی متون مفقود.ساحت دوّم مسأله تاريخ و علوم حديث است. سه نوع كار نيز در اين عرصه بايد انجام شود. اوّل، شناسايی مراكز و پايگاههای جغرافيايی حديث؛ مثلاً نيشابور در يك دوره، بغداد در دوره ديگر يا ری در يك دوره ديگر.
وی افزود: دوّم، شناسايی مكتبهای حديثی است، مثلاً مكتبهای اخباريگری، زيديه، اسماعيليه، اشعریگری و... سوّم، شناسايی منهجهای حديثی محدّثان؛ برای نمونه روش كلينی، روش شيخ صدوق،روش شيخ طوسی چه بوده است و چه تفاوتی با هم داشتند و تحت تأثير چه علل و عواملی كتابهای كلينی و شيخ صدوق با هم فرق دارند؟
مولف كتاب خردگرايی در قرآن و حديث تصريح كرد: در ساحت و عرصه سوم، مسأله ارزيابی انتساب و صدور است كه بحث بسيار مهمی است. وقتی ما حديث را به عنوان منبع دين میشناسيم، مسأله انتساب وصدور برای ما يك اصل اوّل میشود. بايد برای ما محرز شود كه اين سخن، سخن پيامبر وامام است تا از آن دستور العمل فقهی يا اخلاقی و.. استنباط كنيم. علم رجال برای پالايش و پيراستن احاديث جامع و مانع نيست؛ زيرا ما احاديث فراوانی داريم كه به حسب ظاهر سند صحيحی دارد ولی نمیتوان آن را پذيرفت.
وی افزود: بحث نقد متن كه در دورههای اخير شكل گرفته است، به خاطر همين مسأله است؛ يعنی بايد متن را به انگيزه نقد انتساب و صدور بررسی كنيم. بنابر اين مسأله انتساب و صدور يكی از ساحتهای مهم پژوهشی است و به سه نوع فعاليت نيازمند است:
اول، پژوهشهای نقد متن،دوم، پژوهش برای شناخت موضوعات و احاديث ساختگی و سوم، پژوهش در حوزه سند و رجال. ساحت و عرصه چهارم، مسأله فقه الحديث است كه قواعد و معيارهای فهم متن است. اين مجموعه قواعد و معيارها مدوّن نيست و بايد برای تدوين آن فعاليت نمود.