برون دينى استناد كرد، كه مهم ترين آنها ريشه در عقل مشترك بشرى دارد.
چهارمين اشكال، آن است كه اتكاى به ظواهر آيات و روايات مشكلاتى به بار مى آورد، كه يكى از آنها همسويى با تفكر ظاهرى گرى است كه مكتب تفكيك كوششى براى تمايز نگرش خود از آن به عمل نياورده است.
پنجمين اشكال، آن است كه پرهيز از تأويل، ناشدنى است و همين كه ما با متنى مواجه مى شويم، براى فهم آن، فرايند تأويل را آغاز مى كنيم و اساساً تفسيرى كه اين تقرير از «تأويل» دارد، مغاير سنت دينى ما بوده است؛ در قرآن كريم تأويل به معناى مقبول و مُجازى به كار رفته است و آنچه در سنت دينى ما منع شده است، تفسير به رأى است، نه تأويل.
ششمين اشكال، آن است كه اين تقرير اگر در پى قانع ساختن ديگران است و ادعاى معقوليت دارد، ناخواسته پاى عقل را پيش كشيده است و به اين ترتيب، بايد حاكميت عقل را بپذيرد. اين كار به معناى كنار گذاشتن آموزه اصلى تفكيك است.
سومين و فرجامين فصل اين بخش، به بررسى اصول تفكيك در عمل مى پردازد و مؤلف در پى ايضاح اين مطلب است كه اين اصول در عمل، كارآمدى ندارند و كسانى كه از اين اصول دفاع مى كنند، خود در عمل آنها را زيرپا گذاشته اند. نگاهى به كتاب الحياة ـكه مفصل ترين كتاب مبتنى بر اين تقرير است و مرامنامه اين جريان به شمار مى رودـ نشان مى دهد كه در آن انواع تأويل ها به كار رفته است. اين تأويل ها رنگ و بوى زمانه ما را دارند و سخت متأثر از جريانات سياسى، اجتماعى معاصر هستند. از اين رو، ادعاى پرهيز از تأويل، در عمل، كنار گذاشته شده است. گاه، اين تأويلات چنان است كه درست بر خلاف ظهور و مقتضاى آيات قرآن است؛ براى مثال، ماجراى قيام حضرت موسى(ع) در اين كتاب، با همين داستان در قرآن، نه تنها متفاوت كه متضاد با آن است. در اين كتاب، عينيت و ناب گرايىِ مورد ادعاى تفكيكيان ناديده گرفته شده، انواع مختلف جانبدارى ها ديده مى شود؛ تأويل در سطح تفسير باقى نمى ماند و گاه مى بينيم كه حتى در سطح ترجمه نيز، كلماتْ تأويل مى شوند و معادل هايى در ترجمه گذاشته مى شود كه سخت با معناى اصلى بيگانه است؛ براى مثال، گاه كلمه «فتنه» ـكه در روايات آمده است ـ به «انقلاب» ترجمه مى شود. ۱
مؤلف رؤياى خلوص، پس از نشان دادن نمونه هاى متعددى از اين تأويل ها و جانبدارى ها در تفسير و برشمردن نتايج اين نگرش
1.گفتنى است كه در كتاب پيام جاودانه، اثر استاد، ص ۸۱، «اللّه» به «الهيات» ترجمه شده است و همچنين، در كتاب متأله قرآنى، ص ۱۷ نيز ـكه توسط يكى از علاقه مندان به مكتب تفكيك تأليف شده ـ «اللّه» به«الهيات» ترجمه شده است.