فصلى درباره تاريخ تفكر اسلامى و پس از تأكيد بر اينكه اسلام، هر سه راه معرفتى را تأييد مى كند، مى گويد:
به همين دليل، كسانى كوشيدند تا اين سه را با يكديگر آشتى دهند، اما تاكنون به نتيجه نرسيده اند.
سپس مؤلف نتيجه مى گيرد كه ناكامى فلاسفه، عرفا و متشرعه در توفيق ميان اين سه راه، به معناى اصل جدايى اين سه راه و عدم امكان جمع نيست و اين دو با هم بسيار تفاوت دارند.
سخن دومى كه استاد از علامه نقل مى كند و آن را دليل موافقت ايشان با تفكيك مى شمارد، آن است كه ايشان در پاسخ به اين پرسش كه آيا فلسفه براى بستنِ درِ خانه اهل بيت(ع) ترجمه و وارد جهان اسلام شد، پاسخ مثبت داده و گفته اند كه مى توان گفت كه ترجمه الهيات به منظور بستن درِ خانه اهل بيت(ع) بوده است. اين سخن، هرچند از علامه است، ولى همه آن نيست و ممكن نيست از آن، نتيجه مطلوب گرفته شود. حقيقت آن است كه علامه در پاسخ به اين پرسش، پس از نقل مقدمه اى، به مقصود نادرست خلفا از ترجمه فلسفه اشاره مى كنند، ليكن بلافاصله اين جمله را مى افزايند:
ولى، آيا اين منظور ناموجّهِ حكومت هاى وقت و سوء استفاده شان از ترجمه و ترويج الهيات، ما را از بحث هاى الهيات مستغنى مى كند؟ و موجب اين مى شود كه از اشتغال به آنها اجتناب و خوددارى كنيم؟ متن الهيات، مجموعه بحث هايى است عقلى محض كه نتيجه آنها اثبات صانع و اثبات وجوب وجود، وحدانيت و ساير صفات كمال و لوازم وجود او از نبوت و معاد است. و اينها مسائلى هستند كه به نام اصول دين، كه ابتدائاً بايد از راه عقل اثبات شوند تا ثبوت وحجيّت كتاب و سنت تأمين شود وگرنه، استدلالْ دَوْرى است و دورى باطل، حتى در مسائلى كه از اصول دين، مانند وجود خدا و وحدانيت و ربوبيت وى در كتاب و سنت وارد است، به همه آنها از راه عقل استدلال شده است. (ص 217)
بدين ترتيب، با نقل ناقص سخن علامه، نتيجه اى حاصل مى شود كه درست برخلاف مقصودِصاحبِ سخن بوده است.
مؤلف پس از نقل و تحليل آراى مختلف علامه در اين باره، به خطاهاى اخلاقى متعددى كه در اين مورد انجام شده است، اشاره مى كند.
دومين شخصيتى كه استاد حكيمى از وى براى اثبات حقانيت مكتب تفكيك استفاده مى كند، ملا صدراست. استاد، كتاب معاد جسمانى در حكمت متعاليه را به اين مسأله اختصاص داده، آن را به ملاصدرا به عنوان «تفكيكى سترگ» تقديم داشته است. هدف اين كتاب، آن است كه نشان دهد ملا صدرا