گرفتن مزد برای تبلیغ دین، بدون درخواست
پرسش :
اگر کسی هنگام تبلیغ دین، از دیگران مزدی طلب نکند بلکه خودشان بدهند، آیا ایرادی دارد؟
پاسخ :
آثار زيانباردرخواست مزد برای تبلیغ، هنگامى پديد مى آيند كه مبلّغ ، درست به عكسِ انبياى الهى عمل كند ؛ يعنى انبيا مى گفتند ما مزد تبليغ نمى خواهيم ؛ امّا او بگويد كه مزد تبليغ مى خواهد و با دين خدا مانند يك كالا معامله كند . امّا اگر مبلّغ ، درخواست مزد نداشته باشد ، ليكن مردم براى تأمين زندگى اش چيزى به وى اهدا كنند ، پذيرفتن آن منعى ندارد . در اين باره ، از امام صادق(ع) روايت شده است :
المُعَلِّمُ لا يُعَلِّمُ بِالأَجْرِ ، وَيقبل الهَدِيّةَ إذا اُهدى إلَيهِ .[۱]
معلّم ، براى مزد تعليم نمى دهد ؛ اما اگر هديه اى به او داده شود ، آن را قبول مى كند .
در گفتگوى حمزة بن حُمران با امام صادق(ع) چنين آمده است:
[ قال(ع)]«مَنِ اسْتَأكَلَ بِعِلْمِهِ اِفتقَرَ» . فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّ فِي شِيعَتِكَ وَمَوالِيكَ قَوما يَتَحَمَّلُونَ عُلُومَكُم وَيُبِثُّونَها فِي شِيعَتِكُم ، فَلا يعدمون عَلى ذَلِكَ مِنْهُم : البِرَّ وَالصِلَّةَ وَالإكرامَ . فَقالَ : «لَيسَ أُولئِكَ بِمُستأَكِلِينَ» .[۲]
[ امام صادق(ع) فرمود:] «هر كس از راه علمش نان بخورد ، مستمند خواهد شد» . به ايشان گفتم : فدايت شوم! ميان شيعيان و دوستداران شما گروهى هستند كه دانش هاى شما را فرا مى گيرند و آن را ميان شيعيانتان منتشر مى سازند و در مقابل نيكى ، انعام و هداياى آنان ، بى بهره نمى مانند . فرمود : «اينان ، كسانى نيستند كه با علم خود ، نان مى خورند» .
نكته درخور توجّه اين است كه گرفتن پاداش تبليغ ، بدون درخواست آن ، هرچند منعى ندارد و با برخى از مراتب اخلاص نيز سازگار است ؛ امّا ترك آن ، اولى محسوب مى شود و انبياى الهى و رهروان كامل آنها از پذيرفتن پاداش هايى اين گونه نيز اجتناب مى كردند و نه تنها در مورد تبليغ ، بلكه در مورد هر كارى كه عمل اُخروى محسوب مى شود و براى خدا انجام داده اند ، حتى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، حاضر نبودند پاداشى دريافت كنند . در اين باره ، داستان بسيار آموزنده اى از حضرت موسى(ع) نقل شده است كه در پى مى آيد .
داستانى از اخلاص موسى(ع)
حضرت موسى(ع) ، قبل از نبوّت ، پس از آن كه از چنگ فرعونيان گريخت ، با تحمّل مشكلات فراوان ، خود را به شهر «مَديَن» (شهر شعيب(ع)) رساند . در نزديكى هاى شهر ، چاه آبى بود كه شبان ها براى آب دادن گوسفندان خود ، اطراف آن جمع شده بودند . در كنار شبانان ، دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه، نزديك نمى شوند . متوجّه شد كه آنان براى آب دادن گوسفندان خود ، نياز به كمك دارند . به آنها كمك كرد و گوسفندان ، سيراب شدند و دختران ، همراه گوسفندان خود بازگشتند. گرسنگى ، موسى(ع) را سخت آزار مى داد . دست به دعا برداشت و گفت :
«رَبِّ إِنِّى لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ !» قصص ، آيه ۲۴
پروردگارا! من به هر خيرى كه به سويم بفرستى ، سختْ نيازمندم .
امام على(ع) در اين باره مى فرمايد :
فَوَاللّهِ ما سَأَلَ إلاّ خُبزا يَأكُلُه ![۳]
سوگند به خدا كه موسى ، جز نانى براى خوردن درخواست نكرد .
در اين هنگام ، يكى از آن دو دختر ، بازگشت و به موسى(ع) گفت :
«إِنَّ أَبِى يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا .» قصص ، آيه ۲۵ .
پدرم تو را مى طلبد تا پاداش آب دادنت براى [ گوسفندان] ما را به تو بدهد .
موسى(ع) ، همراه او به خانه آنها رفت . معلوم شد دخترانى كه در كنار چاه آب ديده و به آنها كمك كرده بود ، فرزندان شعيبِ پيامبر هستند.
هنگامى كه موسى(ع) وارد خانه شعيب(ع) شد ، وقت شام بود و غذا آماده. حضرت شعيب به جوان تازه وارد ، تعارف كرد و فرمود :
يا شابُّ! إجلِس فَتَعَشِّ .
اى جوان! بنشين و شام بخور .
امّا موسى(ع) ، همچنان ايستاده بود و بر سرِ سفره نمى نشست و در پاسخ ميزبان گفت :
أَعُوذُ بِاللّهِ !
به خدا پناه مى برم!
شعيب(ع) كه از اين برخورد او شگفت زده شده بود ، گفت :
وَلِمَ ذلِكَ؟ أَلَستَ بِجائِعٍ؟
اين [ كار] براى چيست؟ مگر تو گرسنه نيستى؟
موسى(ع) در پاسخ گفت :
بَلى! وَلكِن أَخافُ أَن يَكُونَ هذا عِوَضَا لِما سَقِيتُ لَهُما ، وإنّا أهلُ بيتٍ لا نَبِيعُ شَيئا مِن عَمَلِ الآخرةِ بِمِلئِ الأرضِ ذَهبا !
آرى [ گرسنه ام] ، امّا مى ترسم كه اين شام در مقابل آب دادن [ گوسفندان ]براى آن دو دختر باشد ، و ما خاندانى هستيم كه هيچ عملى براى آخرت را به كره زمينِ انباشته از طلا نمى فروشيم .
شعيب(ع) گفت :
لا واللّهِ يا شابُّ ! وَلكِنّها عَادَتِي وَعَادَةُ آبائي، نُقري الضَّيفَ وَنُطْعِمُ الطَّعامَ.
اى جوان! به خدا قصد ما اين نيست ؛ بلكه اين مرام من و پدران من است كه ميهمان را مى نوازيم و اطعام مى كنيم .
در اين هنگام، موسى(ع) ، كنار سفره نشست و مشغول خوردن شد .[۴]
[۱]
التهذيب ، ج ۶ ، ص ۳۶۵ (ح ۱۰۴۷)
[۳]
نهج البلاغه ، خطبه ۱۶۰ ؛ بحار الأنوار ، ج ۱۳ ، ص ۱۵۰
[۴]
ميزان الحكمة ، باب ۱۰۳۲ ؛ بحار الأنوار ، ج ۱۳ ، ص ۲۱ و ج ۷۷ ، ص ۱۰۳
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت