گرفتار شدن انبیا به انواع بلا و گرفتاری، توضیح داده شده است. 
		 
  
آزمايش و گرفتارى، از يك سو مستلزم نوعى فرسايش ، آسيب و دگرگونى ظاهرى و از سوى ديگر، مايه سنجش و ارزيابى است . فشارهاى صبورى آفرين و استواركننده اراده در اين زمينه ، هم به تقويت روح ، منجر مى شوند و هم به ورزيدگى و استوارى جسم ، و به علاوه ، كنار رفتن تن پرورى و تنبلى را نيز به همراه دارند . بنا بر اين، ابتلائات، مردآفرين و مايه نمود و پرورش جوهره انسانيت اند .
  از همين رو، خداى متعال با ابزار «ابتلا (آزمون)»، همه انبيا و اوليا را مشمول الطاف پنهان و عنايات ويژه خويش گردانيد ، به گونه اى كه بر اساس قاعده «البلاء لِلولاء (آزمايش به خاطر دوستى است)»، در احاديث آمده است:
  
    أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأَنبِياءُ ثُمَّ الأَمثَلُ فَالأَمثَلُ.[۱]پر رنج و بلاترين مردمان، پيامبران اند و سپس كسانى كه در مرتبه بعد و بعدتر قرار دارند .
  
  نيز از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، نقل شده است كه :
  
    ما اُوذَىَ نَبِىٌّ مِثلَ ما اُوذيتُ.[۲]هيچ پيامبرى به آن گونه كه من اذيّت شدم، اذيّت نشد.
  
  گرچه اصل در «ابتلا»، آزمون به سختى و گرفتارى است ، ليكن با توجّه به ويژگى غفلت آفرينى نعمت و رفاه و اين كه بر آمدن از عهده آزمون با راحتى و رفاه معمولاً از موفّقيت در آزمون با سختى ها، سخت تر است ، در قرآن و احاديث، واژه «ابتلاء» گاهى در موارد آزمون به خوشى ها و نعمت ها نيز به كار رفته است .
  بر اين اساس، در باب ابتلائات پيامبران عليهم السلام ، علاوه بر حجم عظيم امتحان و ابتلا به سختى ها و محنت ها و ناگوارى ها ، ابتلا به نعمت ها و خوشى ها و شيرينى ها نيز مشاهده مى گردد .
  قرآن كريم در اين باره نمونه هايى از ابتلائات انبيا عليهم السلام را ترسيم مى نمايد كه موارد ذيل از آن جمله، شايسته درنگ و ژرف نگرى است :
  
    ۱ . آدم عليه السلام
  
  آدم عليه السلام ، پدر نسل موجود از انسان ها در زمين و نخستين پيامبر الهى است كه در زمين مبعوث گشت . او از آغاز براى زمين آفريده شده بود ؛ امّا خداى متعال، چنين مقدّر فرموده بود كه وى و همسرش، پيش از فرود آمدن به زمين ـ كه سراى تكليف است ـ ، به عنوان نمونه اى از انسان ها و نه به عنوان انسان معصوم ، دوره زندگى آزمايشى را در بهشتى خوش و راحت و برخوردار از انواع نعمت ها تجربه نمايند و كشش هاى جسمى و زمينى، آنان را به سوى درختِ نهى شده بكشاند و متأثّر از سوگندها و وسوسه هاى شيطان، از آن درخت تناول نمايند و از آن بهشت، اخراج و گرفتار زندگى در سراى رنج و محنت زمين گردند ، تا اين حقيقت را بياموزند كه در سراى تكليف نيز اگر نافرمانى نمايند، علاوه بر اين سرا ، در سراى بعدى يعنى آخرت، زندگى بسيار سخت و پر رنج و عذابى خواهند داشت .
  پس از خروج آدم عليه السلام از بهشت و فرود آمدن به زمين ، محنت محروميت از بهشتِ نخستين و گونه هاى رنج زندگى در زمين ، چندان او را دچار ابتلائات و گرفتارى ها نمود كه روزگارى طولانى را به گريه گذراند و از بَكّائانِ برگزيده شمرده شد .
  برخى از رنج ها و ابتلائات آدم عليه السلام ، عبارت اند از :
  ۱ . نزديكى به درختِ نهى شده ، پيش از فرود آمدن به سراى تكليف ،[۳]
  ۲ . ابتلاى به وسوسه هاى شيطان ،[۴]
  ۳ . داغ كشته شدن هابيل و تلخى گم راهى قابيل ،[۵]
  ۴ . دشمنى پيوسته شيطان با آدم و همسر و فرزندانش ،[۶]
  ۵ . زندگى زمينى پس از فرود آمدن از بهشت ،[۷]
  ۶ . نزول شريعت و تكليف ، پس از فرود آمدن به زمين ،[۸]
  ۷ . مرگ و جدايى از عزيزان .[۹]
  
    ۲ . ادريس عليه السلام
  
  خداوند در قرآن در دو جا از ادريس عليه السلام ياد مى كند : آيه ۵۶ از سوره مريم و آيه ۸۵ از سوره انبيا . در سوره انبيا، خداوند، او را در كنار صابرانى چون : ايّوب ، اسماعيل و ذو الكَفل ، ياد نموده ، سپس در وصف جمعىِ آنان مى فرمايد :
  «كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ .[۱۰]
  همه از شكيبايان بودند»  .
  در ادامه و پس از وى نيز از ذو النون ـ يعنى يونسِ مبتلا به حبس در شكم ماهى ـ و زكريّا و مريم و ابتلائات وى ياد مى كند . اين سخنان، به اين نكته اشاره دارند كه ميان انبياى الهى نيز سهم ادريس عليه السلام از ابتلائات و گرفتارى ها بيشتر و پرحجم تر بوده است .
  
    ۳ . نوح عليه السلام
  
  زندگىِ نوح عليه السلام با بار گران رسالت در بيش از هزار سال در ميان قومى نافهم و سركش و مستكبر و لجوج كه تنها نهصد و پنجاه سال آن، پيش از توفان معروف بوده ، مملو از صحنه هاى سخت و پرچالش و ناگوار است . قرآن كريم ، براى دلجويى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و دلدارى اين امّت ، در جاهاى متعدّد قرآن، به ذكر ابتلائات نوح عليه السلام اشاره مى كند كه برخى از آنها، عبارت اند از :
  ۱ . سنگينى بار رسالت و شريعت مستقل،[۱۱]
  ۲ . استكبار ، سركشى ، عناد و سرسختى قومش و نيز تكذيب رسالت او،[۱۲]
  ۳ . شكيبايى در رسالتى بيش از هزار ساله ،[۱۳]
  ۴ . تحمّل تمسخر قومش نسبت به او و پيروانش ،[۱۴]۵ . توهين و تحقير ايمان آورندگان به او از سوى قومش ،[۱۵]
  ۶ . گم راهى و هلاكت فرزند ،[۱۶]
  ۷ . كفر همسرش و همكارى وى با كفّار و خيانت و سنگ اندازى وى در تبليغ رسالت .[۱۷]
  
    ۴ . ابراهيم عليه السلام
  
  برخى جادوگران و خواب گزاران دربار نمرود، پيشگويى مى كنند كه كودكى متولّد مى شود كه بساط ملك وى را بر باد خواهد داد . از اين رو نمرود براى دوره اى، مانع از باردارى زنان مى گردد . ابراهيم، در چنين روزگارى متولّد مى شود و پنهانى و در شرايطى سخت، نشو و نما مى يابد و در منتهاى رشد جوانى، به رسالتى بس سنگين مبعوث مى گردد . او مبارزه با بت پرستى و برپايى و تحكيم توحيد و اقامه ارزش هاى توحيدى را چندان پى مى گيرد كه به «پدر اُمم توحيدى» موسوم مى گردد . نه كوهى از آتش نمرودى كه وى را به درون آن پرتاب مى كنند و نه آزار رساندن به او و پيروانش و اسارت برخى آنان و نه غربت از ديار وطن يعنى بابِل ، او را از پاى نمى افكنند .
  او كه تا بيش از صد سالگى فرزندى نداشت ، زمانى كه خداوند، اسماعيل عليه السلام را بدو عطا مى كند ، به بهانه رشك بردن همسرش ساره به اسماعيل و مادرش ، آن دو را به فرمان الهى در سرزمين خشك و فاقد شرايط حيات و زندگى مكّه اسكان مى دهد ، تا پايه عبوديت و نمازگزارى، استوار گردد . او در اوان جوانى اسماعيل و ايام سال خوردگى خود ، مأموريت مى يابد كه به ذبح اين فرزند اقدام نمايد . اينها تنها اندكى از ابتلائات بسيارِ ابراهيم عليه السلام است . از جمله ابتلائات ابراهيم خليل كه در قرآن كريم آمده، مى توان به موارد زير اشاره كرد:
  ۱ . قيام در برابر بت پرستى و تحمّل پيامدها و لوازم آن ،[۱۸]
  ۲ . قيام به جهاد براى رهايى لوط عليه السلام از اسارت كافران ،[۱۹]
  ۳ . هجرت از زادگاه به سرزمينى دور براى پيگيرى مسئوليت رسالت ،[۲۰]
  ۴ . جدايى از زن و فرزند و وا نهادن آنان در سرزمين فاقد لوازم معيشت ، براى اقامه امر خدا و نهادينه كردن نماز و ديگر آموزه هاى دينى ،[۲۱]
  ۵ . قيام به فرمان خداوند و اقدام به ذبح اسماعيل عليه السلام .[۲۲]
  
    ۵ . اسماعيل عليه السلام
  
  در بخش ابتلائات ابراهيم عليه السلام به زمينه ابتلائات اسماعيل عليه السلام ، اشاره شده است . اختصاص لقب «ذبيح اللّه » براى اسماعيل ، تنها، فصلى از ابتلائات اين پيامبر مرسل و امام برگزيده الهى را حكايت مى كند . از جمله ابتلائات اسماعيل عليه السلام كه قرآن كريم بدانها اشاره مى كند ، اين مواردند:
  ۱ . تحمّل گذران طفوليت و ديگر ادوار زندگى در دورى از پدر و در سرزمينى خشك و سنگلاخ ،[۲۳]۲ . پذيرش ذبح به دست پدر .[۲۴]
  
    ۶ . يعقوب عليه السلام
  
  يعقوب عليه السلام همچون پدرش اسحاق عليه السلام ، شريعت و سُنن و سيره جدّش ابراهيم عليه السلام را دنبال مى كند . اگرچه او به مشكلاتى در حد و از نوع آنچه ابراهيم با آن روبه رو بود ، گرفتار نمى گردد ، ليكن به رغم احترامى كه در ميان قوم خود دارد ، سنّت الهى و لطف بسيار خداوند، اقتضا مى كند كه يعقوب نيز به گونه هايى ديگر از آزمون هاى سخت، مبتلا گردد . از جمله :
  ۱ . فراق پسرش يوسف عليه السلام ،[۲۵]
  ۲ . خيانت و جفاى طولانى فرزندانش به وى ،[۲۶]
  ۳ . اسارت پسرش بنيامين ،[۲۷]
  ۴ . نابينايى چشم در پى گريه هاى بسيار در فراق يوسف عليه السلام .[۲۸]
  
    ۷ . يوسف عليه السلام
  
  دست تقدير خداى حكيم، چنين رقم مى زند كه يوسف زيباروى و دُردانه پدر، در ساليان آغازين كودكى ، از سوى عمّه اش ـ كه او را به شدّتْ دوست مى دارد ـ ، به دزدى متّهم شود تا بدين بهانه او را از پدر ، جدا ساخته، با خود نگه دارد .
  يوسف ـ كه علاوه بر ادب و زيبايى و ديگر كمالات ذاتى اش ، نور نبوّت و ولايت الهى براى او مقدَّر گرديده ـ ، مورد محبّت سرشار پدر و مورد رَشك و آزار برادران قرار مى گيرد و خداوند، او را به اين محبّت و رشك، مى آزمايد و اين، سرآغازى براى ابتلائات بعدى يوسف مى شود . يوسف را به چاه مى افكنند و به عنوان برده در معرض فروش مى گذارند و پس از ساليان دراز بردگى ، تنها به جرم تقوا و پاك دامنى، سال ها به زندان مى افتد ؛ ليكن در سنّت تغييرناپذير الهى ، اين ابتلائات بزرگ، مقدّمه نعمت هاى بزرگ است و بدين سان، يوسف صدّيق و پاك دامن ، با روسفيدى و افتخار، از زندان بيرون مى آيد و عزيز مصر مى گردد ، تا اين قدرت و مكنت بسيار. زمينه اى براى نفى بت پرستى و رونق يافتن توحيد و اقامه ارزش هاى توحيدى گردد . از ابتلائات ياد شده يوسف عليه السلام در قرآن كريم ، مى توان موارد زير را برشمرد :
  ۱ . متهم شدن به دزدى،[۲۹]
  ۲ . حسادت و جفاى برادران و توطئه آنان براى قتل او ،[۳۰]
  ۳ . جدايى از پدر و خاندان،[۳۱]
  ۴ . تحمّل سال هاى بردگى ،[۳۲]
  ۵ . مبارزه با نفس و وسوسه هاى شيطان و خواهش توأم با سماجت و فشار و آزار همسر عزيز مصر و ساير زنان درباريان ،[۳۳]
  ۶ . تحمّل بهتان خيانت به ناموس عزيز مصر ،[۳۴]۷ . تحمّل سال هاى طولانى و پرمشقّت زندان ، بدون ارتكاب كمترين جرمى ،[۳۵]
  ۸ . پذيرش بار سنگين مسئوليت در حكومت فراعنه ، براى برپايى آيين توحيد .[۳۶]
  
    ۸ . موسى عليه السلام
  
  آشنايى با ابعاد ابتلائات موسى عليه السلام ، پيشوا و منجى بنى اسرائيل ، نيازمند توجّه به دو نكته است :
  الف . قرآن كريم از هيچ قومى از اقوام پيشين، به اندازه بنى اسرائيل ، ياد نمى كند . بررسى زواياى متنوّع ، پيچيده و عجيب اين قوم در قرآن، آنان را به سان مجموعه اى از گونه هاى متنوّع رذايل اخلاقى و رفتارى، نشان مى دهد .
  ب . حاكميت فرعون مصر و قبطيان كفركيش و ستمكار بر تمام امور و شئون بنى اسرائيل و نوع تعامل با آنان .
  همين دو نكته مى تواند حجم و عمق ابتلائات موساى كليم را به صورت اجمالى نمايان سازد. برخى از اين ابتلائات، عبارت اند از :
  ۱ . ابتلاى قومى و خانوادگى موسى به دوران پر بيم و فشار كشتار جنين ها و نوزادان ،[۳۷]
  ۲ . مشاهده پيوسته مظلوميت ها و محروميت هاى قومش به دست فرعونيان و قِبطيان ،[۳۸]۳ . فرار از مصر به سوى مَديَن ، در پى نقشه فرعونيان براى قتل او ،[۳۹]
  
  ۴ . شبانى چند ساله در مدين ، پس از زندگى در كاخ فرعون ،[۴۰]
  ۵ . دشمنى ها و پيمان شكنى هاى پيوسته فرعونيان با موسى عليه السلام ، در دوره رسالتش ،[۴۱]
  ۶ . اذيّت و آزاررسانى به موسى عليه السلام و قوم او،[۴۲]
  ۷ . گرفتار شدن در ميان قومى سركش ، خودخواه و بهانه جو و زيادتخواه ،[۴۳]
  ۸ . وا نهادن موسى با دشمنش در جهاد و ترك يارى او .[۴۴]
  
    ۹ . يونس عليه السلام
  
  يونس بن متّا عليه السلام كه در دوره نخست نبوّتش، با تكذيب و سركشى قوم خود، مواجه مى شود و جز اندكى، بدو ايمان نمى آورند ، به مرور از هدايت و اصلاح سركشان امّتش، نوميد مى گردد و براى آنان درخواست عذاب مى نمايد . وحى مشتمل بر وعده عذاب قوم ، بر يونس عليه السلام نازل مى شود و او مردم را از آن آگاه مى كند و با خشم، از آنان جدا مى گردد ؛ ليكن عالمى ربّانى از جمع مؤمنان به يونس ـ كه نشانه هاى عذاب را نيز در آسمان مشاهده مى كند ـ ، نسبت به قوم خود، ترحّم نموده، خطر را مى پذيرد و با نشان دادن ابرهاى متراكم نفسگير و حامل عذاب به مردم ، آنان را موعظه مى كند و به توبه جمعى فرا مى خواند . اين كوشش، نتيجه مى بخشد . با پذيرش آيين توحيد و توبه و انابه از سوى مردم، خداى متعال، عذاب نازل شده را بر مى گرداند و يونس عليه السلام دوباره براى هدايت و پيشوايى آنان باز مى گردد .
  امّا در اين مدّت براى يونس عليه السلام نيز ابتلاى بسيار سختى پديد مى آيد كه او را شكيباتر و براى رهبرى مردمِ دوره جديد، موفّق تر مى سازد .
  برخى از ابتلائات يونس عليه السلام كه در قرآن بيان شده ، عبارت اند از :
  ۱ . بار سنگين رسالت ، با قومى كه پذيراى براهين و مواعظ نبودند ،[۴۵]
  ۲ . گرفتار آمدن در شكم ماهى ، پس از خشم گرفتن بر قومش و ترك آنان .[۴۶]
  
    ۱۰ . داوود عليه السلام
  
  جهاد داوود در ركاب طالوت ، بر ضدّ جالوت ، و قتل فرمانده و فرمان رواى كفر كه با مايه ايمان و توكّل همراه با درايت و قدرت و زبردستى انجام مى گيرد ، شرايط عمومى را براى فرمان روايى اين پيشواى الهى و جوان پارسا فراهم مى آورد تا در پرتو رهبرى وى ، مردم خداپرست بنى اسرائيل، از شرّ دشمنان كفركيش از كيان خود دفاع نمايند .
  چنان كه در بحث مربوط به ابتلائات موسى عليه السلام اشاره شد ، آگاهى از روحيات و ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى قوم بنى اسرائيل و توجّه به گذشت روزگارى طولانى از عمر داوود عليه السلام در كار جهاد و پيكار با كفّار، كافى است كه از كمّ و كيف بخشى از ابتلائات آن پيشواى بزرگ الهى ، به صورت اجمالى آگاه گرديم، كه برخى از آنها عبارت اند از :
  ۱ . جهاد در مقابل جالوت و ساير كافران و ستمگران ،[۴۷]
  ۲ . آزمون سخت الهى در قضيّه داورى ميان صاحبان ميش ها ،[۴۸]
  ۳ . مسئوليت امامت و حاكميت، علاوه بر بار سنگين رسالت .[۴۹]
  
    ۱۱ . سليمان عليه السلام
  
  از آن جا كه جانشينى سليمان عليه السلام به جاى پدرش داوود عليه السلام ، مربوط به دوران استقرار حكومت است ، جهادها و پيكارها با مشكلاتى چندانى همراه نيستند ؛ زيرا گستردگى ملك او در اقاليم متعدّد و منطقه اى بس پهناور است و جِن و انس و پرندگان و ديگر جانوران را نيز به زير پرچم دارد ؛ ليكن مشكلات زمامدارى اين ملك عظيم و بى نظير را نيز بايد از نوع خود و متفاوت با مشكلات ديگر زمامدارى ها شمرد ؛ زيرا ديگر زمامداران در كار مُلك و مديريت، از تجربيات همگنان خويش، بهره مى بردند ؛ ولى سليمان عليه السلام كه به عنوان عبد صالح خدا، خود را به دادگرى و عدالت ورزى و رعايت مكارم اخلاق مقيّد مى بيند ، در ملك و مديريت طوايف مختلف شياطين و جانوران، از تجارب چه كسى مى تواند ، بهره بگيرد ؟ ! به علاوه كه كار پيشوايى قوم بنى اسرائيل نيز مشكلات خاصّ خود را دارد ؟! امّا شايد بزرگ ترين آزمون سليمان عليه السلام را بتوان آزمون به نعمت ها دانست ؛ زيرا بر اساس مفاد احاديث، به دليل ويژگى غفلت زايى نعمت ها ، براى مردان خدا و انسان هاى پايبند به عبوديت خداى متعال ، آزمون به مُلك و مكنت و نعمت ، به مراتب از آزمون به سختى هاى صبرخيز و مردپرور، دشوارتر است .
  از ابتلائات برجسته سليمان عليه السلام مى توان موارد زير را برشمرد :
  ۱ . فتنه سِحر ساحران و شياطين،[۵۰]
  ۲ . ابتلاى سخت به ملك عظيم و بى نظير ،[۵۱]
  ۳ . مرگ فرزند.[۵۲]
  
    ۱۲ . ايّوب عليه السلام
  
  ايّوب عليه السلام ، چنان مقام رفيعى در شكيبايى و بردبارى و فرو خوردن خشم مى يابد كه ضرب المثل مى شود . در آغاز روزگارش، از نعمت و عافيت برخوردار بوده و هر چه بر نعمتش افزوده مى شود ، شكرش را افزون مى نمايد . از اين ره گذر، در شكرگزارى، به مقام بالايى دست مى يابد ؛ ليكن از پى آن، خداى متعال، به مدّت هفت سال، سخت ترين گونه هاى متنوّع مشكلات و ابتلائات صبرسوز را متوجّه وى مى نمايد؛ ولى اين همه جز بر شكيبايى و بردبارى اش نمى افزايد .
  و اين گونه است كه شايسته اين ستايش بلند الهى مى گردد كه :
  « إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ.[۵۳]
  ما او را شكيبا يافتيم. چه نيكو بنده اى! به راستى، او توبه كار بود»  .
  از ابتلائاتى كه قرآن كريم براى ايّوب عليه السلام ، ذكر كرده، مى توان به اين موارد، اشاره كرد:
  ۱ . نادارى شديد و شماتت راهبان و مردمان زمان،[۵۴]
  ۲ . بيمارى توأم با رنج و درد شديد،[۵۵]
  ۳ . از دست دادن فرزندان ،[۵۶]
  ۴ . بدخُلقى و ناسازگارى همسر در سخت ترين شرايط ابتلائات ايّوب عليه السلام .[۵۷]
  
    ۱۳ . عيسى عليه السلام
  
  مسيح عليه السلام فرزند مريم عليهاالسلام عذراست . مريم كه از كودكى تحت كفالت زكريّا بود ، پيوسته مورد رشك و انواع آزار راهبان يهود بود . باردارى و زايمان معجزه آميز وى، بهانه مناسبى براى شدّت يافتن آزار و فشار يهوديان مى گردد .
  عيسى عليه السلام علاوه بر اين كه از دوران طفوليت، شاهد مظلوميت مادرش است، خود نيز مورد آزار دشمنان قرار مى گيرد . از سوى ديگر، توجّه به فشارها و اذيّت هاى تشكيلات كاهنان يهود نسبت به مجموعه خانواده اش بويژه زكريّا و يحيى، فضاى زندگى مملو از محروميت ها و گرفتارى هاى او را بهتر نمايان مى سازد .
  و معلوم است ، پيامبرى كه از چنان خاستگاه خانوادگىِ محروم و آزار ديده اى برخاسته ، وقتى از پيامبران اولو العزم قرار مى گيرد و بار رسالتى سنگين با شريعتى مستقل را به دوش مى كشد ، چه اندازه تحت آزار و تعقيب چنان دشمنان لجوج و عنودى خواهد بود ، تا جايى كه در ادامه تعقيبش، خداى حكيم بر او عنايت نموده، دشمن دوست نما و خائن را در چهره وى به دشمنان نمايش مى دهد تا او را دستگير و كيفر نمايند و خود مسيح عليه السلام را به سوى آسمان مى برد .
  از ابتلائات برجسته اى كه در قرآن براى عيسى عليه السلام شمرده نشده ، اين مواردند :
  ۱ . بهتان عظيم يهود به او و مادرش در باره طهارت مولدش ،[۵۸]
  ۲ . آزار و اذيّت پيوسته از سوى حكومت و نيز سران و روحانيان يهود ،[۵۹]
  ۳ . تعقيب او براى اجراى توطئه قتل وى .[۶۰]
  
    
    
      
        
          [۱]
        الخصال : ص ۴۰ ح ۱۰۸ .
     
    
      
        
          [۲]
        المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۴۲ ، بحار الأنوار : ج ۳۹ ص ۵۶ .
     
    
      
        
          [۳]
        ر . ك : بقره : آيه ۳۵ ، اعراف : آيه ۱۳ و ۲۲ ، طه : آيه ۱۲۰ ـ ۱۲۱ .
     
    
      
        
          [۴]
        ر.ك: بقره : آيه ۳۵ ، اعراف : آيه ۱۹ ـ ۲۲ ، طه : آيه ۱۱۵ ـ ۱۱۹ .
     
    
      
        
          [۵]
        ر.ك: مائده : آيه ۲۷ ـ ۳۲ .
     
    
    
    
    
      
        
          [۹]
        ر.ك: اعراف : آيه ۲۵ .
     
    
      
        
          [۱۰]
        ر.ك: انبيا : آيه ۸۵ .
     
    
      
        
          [۱۱]
        تهذيب الأحكام ، ج ۶ ، ص ۲۰۲ ، ح ۸ ، وص ۳۸۶ ، ح ۲۶۷ .
     
    
      
        
          [۱۲]
        ر . ك : آل عمران : آيه ۳۳ و انعام : آيه ۸۴ .
     
    
      
        
          [۱۳]
        ر . ك : نوح : آيه ۵ ـ ۹ و شعرا : آيه ۱۱۶ .
     
    
      
        
          [۱۴]
        عنكبوت : آيه ۱۴ ، نوح : آيه ۵ ـ ۹ و شعرا : آيه ۱۱۶ .
     
    
      
        
          [۱۵]
        ر . ك : هود: آيه ۳۸ .
     
    
      
        
          [۱۶]
        ر.ك: هود : آيه ۲۷ و ۳۰ .
     
    
      
        
          [۱۷]
        ر.ك: مؤمنون : آيه ۲۷ و هود : آيه ۴۳ ـ ۴۷ .
     
    
      
        
          [۱۸]
        ر . ك : انبيا : آيه ۵۹ ـ ۶۹ ، صافّات : آيه ۹۷ ـ ۹۸ .
     
    
      
        
          [۱۹]
        ر . ك : وسائل الشيعة : ج ۱۵ ص ۱۴۴ ح ۲۰۱۷۶ ، مستدرك الوسائل : ج ۱۱ ص ۱۱۹ ح ۱۲۵۸۴ .
     
    
      
        
          [۲۰]
        ر.ك: صافّات : آيه ۹۹ ، انبيا : آيه ۷۱ ، عنكبوت : آيه ۲۶ .
     
    
      
        
          [۲۱]
        ر.ك: ابراهيم : آيه ۳۷ .
     
    
      
        
          [۲۲]
        ر . ك : صافّات : آيه ۱۰۱ ـ ۱۰۸ .
     
    
      
        
          [۲۳]
        عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۱ ، ص ۲۷۹ ، ح ۱ .
     
    
      
        
          [۲۴]
        ر.ك: ابراهيم : آيه ۳۷ .
     
    
      
        
          [۲۵]
        ر . ك : يوسف : آيه ۱۹ ـ ۲۱ .
     
    
      
        
          [۲۶]
        ر . ك : يوسف : آيه ۷ ـ ۲۰ .
     
    
      
        
          [۲۷]
        ر . ك : يوسف : آيه ۶۳ ـ ۶۶ .
     
    
      
        
          [۲۸]
        ر . ك : يوسف : آيه ۸۴ و ۸۵ .
     
    
      
        
          [۲۹]
        الكافي ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ ، ح ۲۵ .
     
    
      
        
          [۳۰]
        ر.ك: يوسف : آيه ۷۷ .
     
    
      
        
          [۳۱]
        ر.ك: يوسف : آيه ۵ ـ ۱۵ .
     
    
      
        
          [۳۲]
        ر.ك: يوسف : آيه ۲۱ .
     
    
      
        
          [۳۳]
        ر.ك: يوسف : آيه ۲۱ .
     
    
      
        
          [۳۴]
        ر.ك: يوسف : آيه ۲۳ ـ ۲۴ .
     
    
      
        
          [۳۵]
        ر.ك: يوسف : آيه ۲۵ .
     
    
      
        
          [۳۶]
        ر.ك: يوسف : آيه ۳۳ ـ ۳۵ .
     
    
      
        
          [۳۷]
        ر . ك : قصص : آيه ۷ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۲۵ ح ۲ .
     
    
      
        
          [۳۸]
        ر . ك : قصص : آيه ۱۷ .
     
    
      
        
          [۳۹]
        ر . ك : قصص : آيه ۲۱ ـ ۲۳ .
     
    
      
        
          [۴۰]
        ر . ك : قصص : آيه ۲۷ و ۲۸ .
     
    
      
        
          [۴۱]
        ر . ك : شعرا : آيه ۲۹ و ۳۴ ، غافر : آيه ۲۴ و اسرا : آيه ۱۰۱ .
     
    
      
        
          [۴۲]
        ر . ك : اعراف : آيه ۱۲۷ ـ ۱۲۹ .
     
    
      
        
          [۴۳]
        ر . ك : نساء : آيه ۱۵۳ ، بقره : آيه ۵۴ و ۹۳ ، طه : آيه ۸۵ ـ ۹۸ و مائده : آيه ۲۰ ـ ۲۶ .
     
    
      
        
          [۴۴]
        ر . ك : مائده : آيه ۲۴ .
     
    
      
        
          [۴۵]
        اختيار معرفة الرجال ، ص ۴۹۸ ـ ۵۰۰ ، الرقم ۹۵۶ .
     
    
      
        
          [۴۶]
        ر.ك: نساء : آيه ۱۶۳ .
     
    
      
        
          [۴۷]
        ر . ك : بقره : آيه ۲۵۱ .
     
    
      
        
          [۴۸]
        ر . ك : ص : آيه ۲۱ ـ ۲۵ .
     
    
      
        
          [۴۹]
        ر . ك : ص : آيه ۲۶ .
     
    
      
        
          [۵۰]
        الاستبصار ، ج ۴ ، ص ۲۲۱ ، ح ۱۰ .
     
    
      
        
          [۵۱]
        ر.ك: بقره : آيه ۱۰۲ .
     
    
      
        
          [۵۲]
        ر.ك: ص : آيه ۳۵ ـ ۴۰ .
     
    
    
    
      
        
          [۵۵]
        ر.ك: انبيا : آيه ۸۳ .
     
    
      
        
          [۵۶]
        ر.ك: انبيا : آيه ۸۴ .
     
    
      
        
          [۵۷]
        چنان كه آيه « وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِّهِ وَ لَا تَحْنَثْ ؛ و جبه او گفتيم:ج يك بسته تركه به دستت بگير و جهمسرت راج با آن بزن و سوگند مشكن» (ص : آيه ۴۴) بِدان اشاره دارد .
     
    
      
        
          [۵۸]
        الكافي ، ج ۲ ، ص ۵۵۰ ، ح ۱۲ .