یکی از مسائل قابل تأمّل در حوادث شهر کوفه قبل از شهادت مسلم ، گزارشی در موضوع طرح ترور ابن زیاد است . بر پایه اسناد موجود ، این طرح ، توسّط شَریک بن اَعوَر یا هانی بن عُروه یا عُمارة بن عبید ، به مسلم، پیشنهاد گردید. او نیز آن را پذیرفت. اما چرا طرح ترور ابن زیاد اجرا، نشد؟
یکی از مسائل قابل تأمّل در حوادث شهر کوفه قبل از شهادت مسلم ، گزارشی در موضوع طرح ترور ابن زیاد است . بر پایه اسناد موجود ، این طرح ، توسّط شَریک بن اَعوَر یا هانی بن عُروه یا عُمارة بن عبید ، به مسلم، پیشنهاد گردید. او نیز آن را پذیرفت و قرار شد هنگامی که ابن زیاد به عیادت هانی یا شریک بن اَعوَر آمد ، مسلم، همراه با سی مرد مسلّح ، طبق نقشه قبلی ، ابن زیاد را ترور نماید .
ابن زیاد ، به عیادت شریک بن اَعوَر و یا هانی آمد و زمینه برای اجرای نقشه ترور ، آماده شد ؛ امّا مسلم، در آخرین لحظات از اجرای آن ، امتناع ورزید .
در پاسخ به این پرسش که : «چرا طرح ترور ابن زیاد اجرا، نشد؟» ، گزارش های متفاوتی وجود دارد . شماری از گزارش ها ، حاکی از آن اند که ابن زیاد ، از قرائن موجود ، متوجّه طرح ترور خود شد و صحنه را فورا ترک کرد .[۱]
برخی از گزارش ها ، تصریح می کنند که زنی در خانه هانی ، مانع اقدام مسلم گردید .[۲]
در شماری از گزارش ها نیز پاسخ خودِ مسلم ، به این که چرا اقدام به ترور ابن زیاد نکرد ، آمده است که دو چیز ، مانع اقدام او شد : یکی این که هانی ، مایل نبوده است که این اقدام ، در خانه او انجام شود ؛ و دیگر ، به خاطرْ آوردنِ حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنَّ الإیمانَ قَیدَ الفَتْک ، وَ لا یفْتِک مُؤمِنٌ .[۳]
اسلام ، غافلگیرانه کشتن را در بند کشیده است و هیچ مسلمانی ، غافلگیرانه نمی کشد .
همچنین در برخی از گزارش ها ، مسلم ، علّت امتناع خود را فقط حدیث مورد اشاره ، ذکر کرده است .[۴]
در گزارشی دیگر ، مسلم ، علّت امتناع خود را تنها مایل نبودن هانی به انجام گرفتن این کار در خانه او می داند .[۵]
و در نقلی دیگر ، مسلم برای توجیه کار خود ، به دو عامل اشاره می کند : یکی ، حدیث «فَتک (ترور)» ؛ و دیگر ، این که مایل نبوده است این اقدام در خانه شَریک بن اَعوَر انجام شود .[۶]
با تأمّل در این گزارش های متناقض ، نخستین نکته ای که به ذهن می رسد ، ساختگی بودنِ همه آنهاست ؛ زیرا :
اوّلاً، حضور یافتن ابن زیاد در خانه علاقه مندان به مسلم ، به معنای قرار دادن خود در کانون خطر است که با در نظر گرفتن زیرکی سیاسی ابن زیاد و اوضاع بحرانی کوفه ، انجام گرفتن این اقدام ضدّ امنیتی به وسیله او ، باور نکردنی است ، بویژه این که از طریق مأمور نفوذی خود ، اطّلاع یافته بود که مسلم در خانه هانی، مخفی شده است .
ثانیا ضرورترین لازمه اجرای نقشه ترور ، مخفیکاری است و این، با در جریان کار قرار گرفتن سی نفر ـ که همراهی آنها برای ترور یک نفر ، ضرورتی ندارد ـ ، منافات دارد .
ثالثا، اگر نقشه اعدام ابن زیاد ، واقعیت داشت ، مقتضای در نظر گرفتن تدابیر سیاسی و امنیتی برای این عملیات ، این بود که اجرای آن به فردی غیر از مسلم ـ که رهبری نهضت کوفه را به عهده داشت ـ ، واگذار می شد .
بر این اساس ، می توان گفت که ماجرای ترور ابن زیاد ، احتمالاً ساخته و پرداخته خود او و دستیارانش و برای موجّه جلوه دادن اقدام خویش بر ضدّ مسلم و سران قبایل هوادار ایشان بوده است .
اگر این تحلیل ، پذیرفته نشود و نقشه یاد شده را واقعی بدانیم ، گزارش دوم که حاکی از متوجّه شدن ابن زیاد از طریق قرائن موجود است و یا گزارش سوم که تصریح می کند زنی در خانه هانی ، مانع اجرای آن شد ، به صحّت، نزدیک ترند .
امّا درستی گزارش های دیگری که می گویند مسلم ، با یادآوری حدیث نبوی «فتک» ، از تصمیم خود منصرف شد ، بسیار بعید می نماید ؛ بلکه می توان گفت که اهانت به مسلم است . آیا می توان پذیرفت که نماینده امام علیه السلام ، هنگام طرح نقشه یاد شده ، حکم آن را نمی دانسته و موقع اجرا ، با یادآوری آن ، از تصمیم خود، منصرف شده است؟!
سایر آنچه در گزارش های یاد شده ، برای بیان علّت امتناع مسلم از اجرای طرح ترور آمده ، آن قدر سست است که ارزش نقد ندارد .
گفتنی است که بَلاذُری ، گزارش دیگری در مورد طرح ترور ابن زیاد توسّط عمّار بن ابی سلامه دارد که آن هم ناکام مانده است . در این گزارش آمده است
عمّار بن ابی سلامه دالانی ، تصمیم گرفت که عبید اللّه بن زیاد را در محلّ استقرار سپاهش در نُخَیله[۷]غافلگیرانه بکشد ؛ امّا موفّق نشد . از این رو، مخفیانه به سوی حسین علیه السلام آمد و همراه او کشته شد .[۸]
[۱]
ر. ک: ص ۱۵۱ ح ۱۱۲۱ و ص ۱۶۷ ح ۱۱۲۸ و ص ۱۶۹ ح ۱۱۳۱ و ص ۱۷۱ ح ۱۱۳۲.
[۲]
ر . ک : ص ۱۶۳ ح ۱۱۲۵.
[۳]
گفتنى است: این حدیث، در الکامل (ج ۲ ص ۵۳۸) به صورت «هیچ مسلمانى مسلمان دیگر را غافلگیرانه نمى کشد» آمده است . ر. ک: ص ۱۵۳ ح ۱۱۲۲،ص ۱۵۷ ح ۱۱۲۳.
[۷]
ر. ک: نقشه شماره ۴ در پایان جلد ۵.
[۸]
أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۸۸.