امام علی (ع) همراه پیامبر (ص) بخش اول - صفحه 11

راه مى پيمود و روزها پنهان مى شد تا به مدينه رسيد .
و چون خبر آمدن على عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد ، فرمود : «على را برايم فرا بخوانيد» .
گفته شد : اى پيامبر خدا ! نمى تواند راه برود .
پس پيامبر صلى الله عليه و آله نزدش آمد و چون او را ديد ، در گردنش آويخت و از [ ديدن ]ورم پاهايش كه خون از آنها چكّه مى كرد ، دلش سوخت و گريست . پس آب دهانش را در دست خود انداخت و پاهاى على عليه السلام را مسح كرد و براى سلامتش دعا كرد . على عليه السلام تا زمان شهادتش از پاهايش ناراحتى نديد . ۱

1.تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۶۸ ح ۸۴۱۶ .

صفحه از 11