دانش‌های امام علی علیه السلام بخش اول - صفحه 7

چه بسا كه پيامبر خدا به خانه من مى آمد ، و اكثر اين نشست ها در خانه من بود، و هر گاه من به يكى از خانه هاى ايشان مى رفتم ، با من خلوت مى كرد و همسرانش را از نزد من برمى خيزاند و نزد وى ، جز من كسى نمى ماند ؛ ولى هر گاه براى گفتگوهاى خصوصى به خانه ما مى آمد ، نه فاطمه عليها السلام و نه هيچ يك از پسرانم،بيرون نمى رفتند. هر گاه از او مى پرسيدم،پاسخم را مى داد،و چون خاموش مى ماندم و پرسش هايم پايان مى يافت ، برايم آغاز به سخن مى كرد .
هيچ آيه اى بر پيامبر خدا نازل نشد ، مگر آن كه مرا به خواندنش وا داشت و آن را به من اِملا كرد ، و من به خطّ خود ، آن را نوشتم و تأويل و تفسير ، ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، و خاص و عامّ آن را به من آموخت ، و از خدا خواست كه درك و حفظ آن را به من عنايت كند ، و از زمانى كه اين دعا را در حقّ من كرد ، نه آيه اى از كتاب خدا را فراموش كرده ام و نه دانشى را كه او املا كرد و من نوشتم .
هيچ چيزى از حلال و حرام ، امر و نهى ، و گذشته و آينده را كه خداوند به وى آموخته بود و هيچ كتابى را كه خداوند بر يكى از پيامبران قبل از وى ، درباره اطاعت و معصيت ، فرو فرستاده بود ، رها نكرد ؛ بلكه آن را به من آموخت و من ، آن را حفظ كردم و يك حرف از آن را فراموش نكردم . آن گاه دست خويش را بر سينه ام نهاد و از خدا خواست كه دلم را از دانش و فهم و حكمت و نور ، پُر سازد . گفتم : اى پيامبر خدا ، پدر و مادرم فدايت شوند! از هنگامى كه آن دعا را در حقّ من كردى ، چيزى را فراموش نكرده ام و هر آنچه را هم كه ننوشتم ، از دست نداده ام . آيا مى ترسى كه پس از اين ، فراموشى بر من عارض شود؟
فرمود: «نه؛ از فراموشى و نادانى،بر تو هراسى ندارم». ۱

1.الإمام عليّ عليه السلام : وقَد كُنتُ أدخُلُ عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كُلَّ يَومٍ دَخلَةً وكُلَّ لَيلَةٍ دَخلَةً ، فَيُخَلّيني فيها أدورُ مَعَهُ حَيثُ دارَ ، وقَد عَلِمَ أصحابُ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أنَّهُ لَم يَصنَع ذلِكَ بِأَحَدٍ مِنَ النّاسِ غَيري ، فَرُبَّما كانَ في بَيتي يَأتيني رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أكثَرُ ذلِكَ في بَيتي ، وكُنتُ إذا دَخَلتُ عَلَيهِ بَعضَ مَنازِلِهِ أخلاني ، وأقامَ عَنّي نِساءَهُ . فلا يَبقى عِندَهُ غَيري . وإذا أتاني لِلخَلوَةِ مَعي في مَنزِلي لَم تَقُم عَنّي فاطِمَةُ ولا أحَدٌ من بَنِيَّ ، وكُنتُ إذا سَأَلتُهُ أجابَني ، وإذا سَكَتُّ عَنهُ وفَنِيَت مَسائِلِي ابتَدَأَني . فَما نَزَلَت عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله آيَةٌ مِنَ القُرآنِ إلّا أقرَأَنيها ، وأملاها عَلَيَّ ، فَكَتَبتُها بِخَطّي وعَلَّمَني تَأويلَها وتَفسيرَها ، وناسِخَها ومَنسوخَها ، ومُحكَمَها ومُتشابِهَها ، وخاصَّها وعامَّها ، ودَعَا اللّه َ أن يُعطِيَني فَهمَها وحِفظَها ، فَما نَسيتُ آيَةً مِن كِتابِ اللّه ِ ، ولا عِلما أملاهُ عَلَيَّ وكَتَبتُهُ ، مُنذُ دَعَا اللّه َ لي بِما دَعا . وما تَرَكَ شَيئا عَلَّمَهُ اللّه ُ مِن حَلالٍ ولا حَرامٍ ، ولا أمرٍ ولا نَهيٍ ، كانَ أو يَكونُ ، ولا كِتابٍ مُنزَلٍ عَلى أحَدٍ قَبلَهُ مِن طاعَةٍ أو مَعصِيَةٍ ، إلّا عَلَّمَنيهِ وحَفِظتُهُ ، فَلَم أنسَ حَرفا واحِدا . ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى صَدري ، ودَعَا اللّه َ لي أن يَملَأَ قَلبي عِلما وفَهما ، وحُكما ونورا ، فَقُلتُ : يا نَبِيَّ اللّه ِ ! بِأَبي أنتَ واُمّي ، مُنذُ دَعَوتَ اللّه َ لي بِما دَعَوتَ لَم أنسَ شَيئا ، ولَم يَفُتني شَيءٌ لَم أكتُبهُ ، أفَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسيانَ فيما بَعدُ ؟ فَقالَ : لا ، لَستُ أتَخَوَّفُ عَلَيكَ النِّسيانَ وَالجَهلَ (الكافى : ج۱ ص۶۴ ح۱) .

صفحه از 9