شناخت نامه كسانى كه مورد دعای اهل بیت(ع) قرار گرفته اند - صفحه 34

در زيارت دوم ، چنين آمده : «درود بر مسلم بن عوسجه اسدى كه وقتى حسين عليه السلام به او اجازه بازگشت داد ، گفت : مى خواهى از تو دست كشيم ؟! آن گاه چه عذرى براى ادا نكردن حقّ تو در پيشگاه خدا آوريم ؟! نه . به خدا ، آن قدر مى جنگم تا اين نيزه ام را در سينه هاى آنان بشكنم . تا قبضه شمشير در دستم قرار داشته باشد ، بر آنان ، شمشير خواهم زد و از تو جدا نمى شوم ، و اگر سلاحى براى جنگيدن نداشتم ، با سنگ به جانشان مى افتم . از تو جدا نمى شوم تا با تو بميرم» . امام حسين عليه السلام بر او رحمت فرستاد .

ر . ك : رجال الطوسى : ص 105 ش 1040 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 269 و 272 و 338.

مِعقَل بن قيس

او پيامبر صلى الله عليه و آله را درك كرد و از ياران امير مؤمنان و از بزرگان و پهلوانان كوفه بود و رياستى داشت . وى ، در جنگ جمل ، يكى از فرماندهان امام على عليه السلام و رئيس پليس ايشان بود .
امير مؤمنان ، او را به ميان بنى ناجيه فرستاد و مِعقَل ، سه مرتبه آنان را به اسلام فرا خواند ؛ امّا بنى ناجيه نپذيرفتند و او ، به ناچار ، جنگندگان آنان را كُشت و بازماندگانشان را اسير كرد .
شيخ طوسى ، در حديثى ، به اسناد خود ، روايت كرده است كه امير مؤمنان به خانه اش درآمد و ياران برجسته اش به خدمت ايشان رسيدند . امام عليه السلام به آنان فرمود : «مردى باصلابت و دلسوز مى خواهم كه مردم سواد (روستاهاى عراق) را بسيج كند» .
سعد بن قيس گفت : اى امير مؤمنان ! مِعقَل بن قيس تميمى ، مردى است دلسوز و باهوش و شجاع و باصلابت است. فرمود : «درست است» . سپس ، او را فرا خواند و [به آن جا] فرستاد . معقل رفت و زمانى كه برگشت امير مؤمنان ، ضربت خورده بود .
پس از شهادت على عليه السلام ، در سال 42 ق ، مستورد بن عَلّفه يَربوعى خارجى ، شورش كرد و معقل ، به جنگ او رفت و در مبارزه اى تن به تن ، هر يك از آن دو ، ديگرى را از پا در آورد .

ر . ك : الأمالى ، طوسى : ص 174 ح 293 ، دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) : ج 12 ص 333 ـ 336.

صفحه از 37