191
حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام

و دشمنى براى خدا را مانند دوستى براى او واجب مى‏داند و آن را «استوارترين دستاويز ايمان» و «برترين عمل»۱ مى‏خواند ؟ علاوه بر اين ، چه ضرورتى دارد كه انسان ، به جاى دوستى با ديگران ، با آنان دشمنى كند؟ و اساساً دشمنى كردن با ديگران ، چه دردى از دردهاى اجتماع را درمان مى‏كند؟ و كدام مشكل را حل مى‏نمايد ؟ و در يك جمله، حكمت دشمنى براى خدا چيست ؟

معناى دشمنى براى خدا

براى دانستن چرايىِ دشمنى براى خدا ، ابتدا بايد ديد كه معناى آن چيست . اگر دشمنى براى خدا درست تفسير گردد ، چرايىِ آن ، نياز به بيان ندارد .
دشمنى براى خدا ، بدين معناست كه دشمنى كننده ، با فردى كه به او دشمنى مى‏كند، خصومت شخصى نداشته باشد و دشمنىِ او به دليل منافع شخصى نباشد ؛ بلكه دشمنى‏اش تنها به خاطر خدا باشد و بس. بدين سان ، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود ، تفاوت جوهرى وجود دارد .
دشمنى براى خود و براى تأمين منافع فردى و گروهى ، مبدأ همه فسادها و فتنه‏ها و ويرانى‏هاست؛ امّا دشمنى براى خدا ، مانند دوستى براى خدا ، سرچشمه و زمينه‏ساز انواع خيرات و بركات و سازندگى‏هاى فردى و اجتماعى است .
به عبارت ديگر ، دشمنى براى خدا ، دشمنى براى تأمين منافع مردم است؛ چرا كه دشمنى انسان نمى‏تواند نفعى براى خداوند متعال داشته باشد ؛ زيرا او بى‏نياز مطلق است ، و تنها انسان و جامعه انسانى از دوستى و يا دشمنى براى خدا سود مى‏برند .
بايد توجّه داشت محبّت كردن به كسانى كه به جامعه انسانى رحم نمى‏كنند ، بسيار خطرناك است . از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود :
رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ ، وَ استِبقاءُ مَن لا يُبقي يُهلِكُ الاُمَّةَ .۲
مهربانى با كسى كه مهربانى نمى‏كند ، مانع رحمت [الهى‏] است و باقى نهادن آن كه باقى نمى‏نهد، جامعه را نابود مى‏كند .

1.ر . ك : دوستى در قرآن و حديث : ص ۶۶۱ (استوارترين دستاويز ايمان) .

2.غرر الحكم : ح ۵۴۳۰ .


حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام
190

بر اين اساس ، انسان به هر ميزانى كه از خود تهى شود و خودخواه نباشد ، مى‏تواند ديگران را به همان اندازه حقيقتاً دوست داشته باشد و بدين سان، رازِ تأكيد اسلام بر دوستى به خاطر خدا ، آشكار مى‏شود كه تنها كسانى واقعاً انسان‏ها را دوست دارند و هوادار واقعى مردم اند كه محبّت آنها براى خدا باشد .
علّت شكست مكتب‏هاى اختراعى مانند ماركسيسم در شعار طرفدارى از خلق ، اين است كه طرفدارى واقعى از خلق ، بدون توجّه به خالق ، امكان‏پذير نيست . كسى كه مردم را براى خدا دوست ندارد و به خاطر خدا هوادار خلق نباشد ، نمى‏تواند منافع شخصى خود را در نظر نگيرد و محبّتى كه بر پايه منافع خود باشد ، در واقع ، محبّت به ديگرى نيست؛ بلكه نوعى خودخواهى در چهره ديگرخواهى و در پوشش محبّت به ديگران است . از اين رو ، وجود و تداوم آن ، دائر مدار منافع است . دوستدار ، هر گاه احساس كند كه محبوبش نمى‏تواند نياز و خواسته او را تأمين كند ، محبّتش به او زايل مى‏شود و چه بسا دوستى‏ها كه تبديل به دشمنى گشته‏اند . بر اين اساس ، متون اصلى اسلام، تأكيد دارند كه تنها، دوستى‏هايى كه بر پايه دين و براى خدا باشند ، تداوم خواهند يافت و دوستى‏هايى كه بر پايه خودخواهى و منافع شخصى اند ، دير يا زود ، تبديل به دشمنى خواهند شد :
(الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ .۱دوستان در آن روز ، دشمن يكديگرند ، جز پرهيزگاران) .
بنا بر اين ، حكمت دوستى براى خدا، اين است كه ساماندهى جامعه مطلوب انسانىِ مبتنى بر محبّت ، راهى جز اين ندارد .

چرايىِ دشمنى براى خدا

سؤال مهمّى كه اين جا ممكن است به ذهن برسد ، اين است كه اسلام اگر هوادار جامعه مبتنى بر محبّت است ، چرا پيروان خود را به دشمنى براى خدا تشويق مى‏كند

1.زخرف : آيه ۶۷ .

  • نام منبع :
    حکمت‌نامه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    http://hadith.net/post/50919/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/100-.html
تعداد بازدید : 41188
صفحه از 339
پرینت  ارسال به