ميرزا محمّد ابراهيم جوهرى، فرزند محمّدباقر، متولّد هرات، شاعر فارسىسراىِ مرثيهگوى سده سيزدهم است. وى ساكن قزوين بود و در اواخر عمر به اصفهان رفت و در ۱۲۵۳ق در همانجا درگذشت. وى از ياران نزديك سيّدمحمدباقر شفتى، فقيه بزرگ آن روزگار گرديد.
او در مدح امام مهدی(ع) چنین سروده است:
كو مسيحاخصلت و موسى كف و ساغرنواز؟ كو سليمان حشمت و دارادل و حاتم همم؟[۱]
كاندرين فصل بهار از چاهِ وَيلِ روزگار شاد بيرون آردَم تا من به اعجاز قلم
شرح سازم زين بهارستان كه با اين اعتدال از طراوت مى زند پا بر گلستان ارم
وجد گلشن بهر آن باشد كه بنشيند به تخت حامى شرع پيمبر، بازوى خيرُ الاُمَم
آفتاب كشورِ دين، شاهبازِ حق پرست اصل ايمان، حضرت قائم، امام محترم
صفدر جنگ آور و دريادل و دجّال كُش آدم موسى كف و عيسى دم و هارون خَدم
در دبستان حقيقت، مرشد صاحب كتاب در شبستان شريعت، منشىِ صاحب رقم
از نهيب ضرب دستش لرزه در بيت الحرام وَز شرار ذوالفقارش رعشه در بيتُ الصنم[۲]
پُر شود دامان شمس از نافه چين گر كند توسنش را هر سحر، عيسىِ روح اللَّه نَم[۳]
جسم حيدر ، جانِ پيغمبر ، دلِ روح الأمين دست حق ، شمشيرِ دين ، شاه عرب ، ماهِ عجَم
گرنَه نقش خاك پاى اوست معراجُ الخيال چون زند بر عرشِ بام كعبه و ايمان قدم؟[۴]
[۱]
حاتم طائى (منسوب به قبيله طى) از جوانمردان و بخشندگان دوره جاهليت عرب است و در سخاوت و كرم، بدو مثال زنند .
[۲]
بيت الصنم : بتخانه .
[۳]
نم : حركت ، جنبش ؛ نم كردن : به حركت درآوردن .
[۴]
كليات جوهرى: ص ۳۳۵، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۳۶۱.