موضع پيامبر در برابر آينده رسالت - صفحه 9

«نصب» روى آورد و عمر، تصريح كرد كه چون كسى را نمى يابد، به «شورا» تن مى دهد. او به هنگام مرگ چنين گفت:
اگر يكى از اين دو نفر را مى يافتم، اين كار را به او واگذار مى كردم و به او اعتماد مى نمودم : سالم (آزاد شده ابو حذيفه) و ابو عبيده جرّاح. ۱ اگر سالم زنده بود، امر خلافت را به شورا وا نمى نهادم. ۲
بدين سان، روشن مى شود كه اين نظريه، هيچ گونه پيوندى با پيامبر صلى الله عليه و آله ندارد و تنها ساخته اى است در گذرگاه زمان، براى توجيه واقعيّت موجود در تاريخ اسلام. ۳
ب ـ نكته مهمّ ديگر ، اين كه اگر پيامبر خدا چنين آهنگى داشت و در انديشه آن بود كه مرجعيّت فكرى و سياسى را به صحابه وا نهد، مى بايست در جهت آماده سازى آنان بسى مى كوشيد. آيا اصحاب آن پيامبرى كه از در هم شكسته شدن نظام هاى قيصرى و كسرايى سخن مى گفت و آيينش را زمان شمول و جهان شمول معرّفى مى كرد، از چنان جايگاهى در دانش و فرهنگ برخوردار بودند كه چنين بار سنگينى را بر دوش گيرند؟ واقعيّت چيست؟ آيا مى توان چنين جايگاهى را براى صحابيان، باور داشت؟
اين سؤال، بسى جدّى و براى بسيارى مطرح است و از آن به سادگى گذشتن،

1.الطبقات الكبرى : ج ۳ ص ۳۴۳ .

2.اُسد الغابة : ج ۲ ص ۳۸۳ الرقم ۱۸۹۲ .

3.چنين است كه مؤلّفان اسلامى اى كه در باب نظام حكومت قلم زده اند و براى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله نص (تصريح پيامبر خدا) را منتفى دانسته اند، با تمام كوشش، باز هم براى نظام شورايى مورد اعتقاد خويش، نصوصى را از پيامبر صلى الله عليه و آله نيافته اند و حتّى آنچه بدان استناد كرده اند نيز مواردى است كه هرگز با اين ديدگاه ، همسويى ندارد (ر . ك : النظريّات السياسيّة الإسلاميّة ، محمّد ضياء الدين الرَّيِّس ؛ فقه الشورى والاستشارة، توفيق الشاوى ؛ الشورى وأثرها فى الديمقراطية؛ عبد الحميد اسماعيل الأنصارى).

صفحه از 14