آسیب شناسی عزاداری امام حسین علیه السلام - صفحه 12

دهنده است :
[چرا ذلّت فرزندم حسين را خواندى ؟!] سيّد فاضلى از معتبرينِ روضه خوانان ، شبى در خواب ديد كه گويا قيامت ، برپا شده و خلق ، در نهايتِ وحشت و حيرت[اند] و هر كس به حال خود مشغول [است ]و ملائكه ، ايشان را مى رانند به سوى حساب، و با هر تنى ، دو موكّل بود .
[او مى گويد:] من چون اين داهيه را ديدم ، در انديشه عاقبت خود [بودم] كه با اين بزرگىِ امر ، به كجا خواهد كشيد؟! در اين حال ، دو نفر از آن جماعت ، مرا امر نمودند به حضور در محضر خاتم النبيّين صلى الله عليه و آله . چون مَآل كارْ خطرناك بود ، مسامحه كردم . قهرا مرا كشاندند : يكى در پيش ، ديگرى در عقب ؛ و من در وسط ، هراسان و ترسناك، سير مى كرديم كه ديدم عِمارىِ بسيار بزرگى بر دوشِ جماعتى از طرف راستْ راه مى روند . با الهام الهى دانستم كه در آن عمارى ، سيّده زنان عالم است ـ صلوات اللّه عليها ـ . و چون به عمارى نزديك شديم ، فرصت را غنيمت دانسته ، از دست موكّلان ، فرار [كردم] و خود را به زيرِ عمارى رساندم . آن را قلعه اى محكم و محلّ مَنيعى ديدم كه پيش از من ، جمعى از گناهكاران به آن جا پناه بُرده بودند ، و موكّلين را ديدم [كه] از عمارى ، دور[ند] و قدرت بر نزديك شدن به عمارى [را ]ندارند و به همان اندازه دورى با ما ، سير مى كنند . به اشاره ، التماس كردند برگرديم . قبول نكرديم . آن گاه ، به اشاره، ما را تهديد كردند . چون تكيه گاه خود را محكم ديديم ، ما نيز ايشان را تهديد مى كرديم و با همين قوّت قلب ، سير مى كرديم كه ناگاه ، رسولى از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و به آن مُعظّمه ، از جانب آن جناب گفت كه : «جمعى از گناهكاران امّت ، به تو پناه آورده اند . ايشان را روانه كن كه به حساب ايشان برسيم» .
پس آن مُخدّره ، اشاره فرمود كه موكّلان ، از هر طرف رسيدند و ما را به موقِف

صفحه از 35