بحثى در باره حكميّت - صفحه 3

اين مدّعاست . آنچه مسلّم است ، او فردى ساده لوح و مخالف سياست هاى امام عليه السلام در برخورد قاطع با فتنه انگيزان داخلى بوده است و به همين جهت ، هنگامى كه امام عليه السلام عازم جنگ بصره بود ، او كه فرماندار كوفه بود ، از مردم خواست در خانه بنشينند و به كمك على عليه السلام نروند و سرانجام با برخورد قاطعانه مالك اشتر ، از دار الحكومه رانده شد .
اكنون اين سؤال مطرح است كه : چرا امام عليه السلام شخص ساده لوحى را با اين سوء سابقه به عنوان نماينده خود در جريان حكميّت تعيين كرد؟ آيا نمى دانست با تعيين ابوموسى به عنوان حَكَم ، نتيجه حكميّت چه خواهد شد؟
پاسخ اين است كه : آرى ، امام عليه السلام مى دانست كه نتيجه چه خواهد شد و لذا به گفته عبد اللّه بن ابى رافع ، كاتب امام عليه السلام ، هنگامى كه ابو موسى براى شركت در جلسه حكميّت از امام جدا شد ، على عليه السلام گفت :
كأنّي بِهِ وقد خُدِعَ!۱گويى مى بينمش كه فريب مى خورَد .
امّا همان جريان فشارى كه امام عليه السلام را وادار به پذيرش حكميّت كرد ، او را ناچار به پذيرش نمايندگى ابو موسى نيز نمود . هرچه امام عليه السلام تلاش كرد كه عبد اللّه بن عبّاس يا مالك اَشتر به عنوان حَكمَ تعيين شود ، آنها نپذيرفتند .
على عليه السلام گفت : «إنَّكُم عَصَيتُموني في أوَّلِ الأَمرِ ؛ فَلا تَعصونِي الآنَ ! إنّي لا أرى أن اُوَلِّيَ أبا موسى ؛شما در آغازِ اين كار ، از من سرپيچيديد . پس اكنون ديگر سرنپيچيد . رأى من آن نيست كه ابو موسى را بر گزينم».
اشعث و زيد بن حُصَين طائى و مسعر بن فَدَكى گفتند : ما جز به او رضايت

1.ر . ك : ج ۱۳ ص ۶۵ (ابو موسى اشعرى) .

صفحه از 10