كه فرو فرستاديم)، آن را از نامهاى قرآن، محسوب كردهاند. 1 بدين ترتيب، فرق ننهادن ميان اسم و صفت، موجب شده است كه گروه نخست، دهها نام براى قرآن برشمارند. 2
گفتنى است كه اسم عَلَم(اسمى كه مسمّاى آن، بدون وجود هرگونه قيدى، همواره معيّن است)، 3 در نحو عربى، به اعتبارات متعدد، تقسيمهايى دارد، از جمله:
1. اسم، كنيه و لقب؛
2. مرتجَل و منقول.
لقب، اسمى است كه براى مدح يا ذمّ كسى يا چيزى بر او مىگذارند و كُنيه، اسمى است مركّب كه براى پرهيز از ذكر نام شخص، از روى احترام بر او مىنهند و همواره با كلمه «اَب»، «اُم»، «ابن» يا «بنت» آغاز مىگردد. 4
نحويان، «اسم» را چنين تعريف كردهاند: عَلَمى كه نه كنيه و نه لقب است. 5
عَلَمِ «مرتجَل»، عَلَمى است كه جز در عَلَميّتِ فعلى، پيشينه استعمال ندارد و عَلَم «منقول»، آن است كه پيشتر، براى مسمّايى ديگر به كار رفته و سپس براى مسمّاى فعلى استعمال و عَلَم شده است.
مسمّاى پيشين در عَلَم منقول، اقسامى دارد؛ از جمله: صفت مانند «حارث»، مصدر مانند «فضل»، اسم جنس مانند «اسد»، جمله مانند «تأبط شرّا». 6
1.التسهيل : ج۱ ص۵.
2.اين نكته را نيز نبايد فرو گذاشت كه براى برخى پژوهشگران «تعداد اسماى قرآن» به عنوان يك مسئله مطرح نبوده و از اين رو اساساً در پى به دست دادنِ معيار و ملاك براى آن و استقصاى كامل نامهاى قرآن نبودهاند.
3.شرح ابنعقيل : ج۱ ص۱۱۸.
4.شرح ابنعقيل: ج ۱ ص ۱۱۸.
5.شرح ابنعقيل : ج ۱ ص ۱۱۹ .
6.شرح ابنعقيل : ج ۱ ص ۱۲۵ .