پژوهشى در باره اعجاز قرآن‏ - صفحه 14

مخاطبان آيه دوم خود فعلاً در فقر نيستند، بلكه از گرفتارى فقر فرزندان دختر در آينده در هراس اند.
از همين روست كه از ديرباز قرآن‏پژوهان ژرفكاو بر اين عقيده بوده‏اند كه هر واژه و حرفى در قرآن ، در جايگاه خود منحصر به فرد است و هرگونه تغيير خُرد در وضع و ساختار آن، هر چند ظاهراً از باب ترادف و همگونى باشد، به نوعى موجب دگرگونى در معنا خواهد شد.
به گفته جاحظ، مردم با مسامحه، الفاظى را در جاى هم به كار مى‏گيرند و به تفاوت‏هاى باريك آنها توجه نمى‏كنند. آيا نمى‏بينى كه خداوند در قرآن «جوع» را جز در موضع كيفر يا تنگ‏دستى و نياز شديد و ناتوانى آشكار به كار نبرده است، حال آن كه مردم، اين كلمه را به جاى واژه «سَغَب» كه در مفهوم گرسنگى عادى و توأم با تن‏درستى و تمكّن و توانايى است نيز به كار مى‏گيرند. همين طور است كلمه «مَطَر»، كه در قرآن، تنها در موضع انتقام استعمال شده است، ولى عموم مردم و حتى بيشتر اهل فن نيز ميان آن و «غيث» تفاوت نمى‏گذارند.۱
راغب در مقدمه كتاب المفردات خود اظهار اميدوارى مى‏كند كه روزى كتاب ديگرى در الفاظِ به ظاهر مترادف قرآن بنويسد و در آن تحقيق، نشان دهد كه چه بسيار تفاوت‏هاى ظريف ميان معانى آنها وجود دارد؛ براى مثال چه تفاوت‏هايى ميان واژگان «قلب» و «فؤاد» و «صدر» است؟ همين طور چرا در پايان آياتى فرمود: (إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ) و در آيات ديگرى (لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) و در مواردى ديگر: (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)، (لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ )، (لِاُّولِى الأَْبْصَرِ)، (لِّذِى حِجْرٍ)، (لِاُّولِى النُّهَى‏) و... آمده است.۲

1.البيان و التبيين : ص‏۲۶.

2.مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶ .

صفحه از 67