۲۴۸.المناقب ، ابن شهرآشوب :پيرزنى از انصار به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : برايم دعا كن كه به بهشت بروم .
فرمود : «پيرزنان به بهشت نمى روند» .
پيرزن گريست . پيامبر صلى الله عليه و آله خنديد و فرمود : «مگر نشنيده اى كه خداى بلندمرتبه مى فرمايد : «ما ايشان را پديد آورديم پديد آوردنى . پس آنان را دوشيزگان قرار داديم» ؟» .
۲۴۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بهشتيان ، جوانانى هستند با پيكرها و چهره هايى عارى از مو و تنها موى بدن آنها ، موى سر است و ابروان و مژگان ؛ يعنى در زهار و زير بغل آنها ، مويى نيست . به قامت آدمى شصت گزند و به سنّ عيسى بن مريم ، سى و سه ساله . بدن هايى سپيد دارند و جامه هايى سبز .
در برابر هر يك از آنان ، سفره اى پهن مى شود و پرنده اى مى آيد و مى گويد : اى ولىّ خدا ! من از چشمه سلسبيل نوشيده ام و در باغ هاى بهشت ، زير عرش ، دانه بر چيده ام و از فلان ميوه ها خورده ام . يك طرف [ آن پرنده ] ، طعم پخته دارد و طرف ديگر ، طعم بريانى . پس ، او از [ گوشت ] آن پرنده ، آنچه مى خواهد ، تناول مى كند .
بر ولىّ [ خدا ] ، هفتاد جامه پوشانده شده كه رنگ هر يك از آنها متفاوت با ديگرى است ، و در انگشتانشان ده انگشترى است كه بر اوّلى نوشته شده است : «درود بر شما كه شكيبايى كرديد ! » . بر دومى نوشته شده است : «با سلامت و ايمنى به آن جا در آييد» ، و بر سومى : «اين است آن بهشتى كه به پاداش كارهايى كه مى كرديد ، ميراث گرفتيد» ، و بر چهارمى : «غم و اندوه ها از شما برداشته شده است» ، و بر پنجمى : «زيورها و جامه ها بر شما پوشانديم» ، و بر ششمى : «سيه چشمان بهشتى را به همسرى شما در آورديم» ، و بر هفتمى : «و در آن جاست آنچه دل ها آن را بخواهند و ديدگان ، لذّت برند و شما در آن ، جاودانيد» ، و بر هشتمى : «با پيامبران و صدّيقان ، همنشين گشته ايد» ، و بر نُهمى : «جوانانى گشته ايد كه هرگز پير نمى شويد» ، و بر دهمى : «در همسايگى كسى ساكن شده ايد كه همسايگان را نمى آزارد» .