۱۱.تفسير القمّى :در باره آيه : « و براى آنان ، آن دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آنها ، دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو باغ را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم » ، فرمود : «اين آيه در باره مردى نازل شد كه به فرموده خداوند ، دو باغ بزرگ پهناورِ پُر ميوه داشت كه در آنها درختان خرما و كاشتنى هايى بود و آن مرد ، همسايه اى فقير داشت . آن توانگر بر آن تهى دست ، فخر فروخت و گفت : «من از تو مالدارتر و از جهت نفرات ، از تو نيرومندترم . و به بهشتش وارد شد» ، يعنى به باغش .
و گفت : «گمان نمى كنم كه اين نعمت ، هرگز زوال پذيرد و گمان نمى كنم كه رستاخيز ، برپا شود و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم ، قطعا بهتر از اين را در بازگشت ، خواهم يافت» .
مرد تهى دست گفت : «آيا به آن كسى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد و آن گاه تو را صورت يك مرد در آورد ، كافر شدى ؟ امّا من [ مى گويم : ] اوست خدا ، پروردگار من ، و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى سازم» .
سپس به مرد توانگر گفت : «چرا هنگامى كه وارد باغت شدى ، نگفتى : نيرويى جز از جانب خدا نيست ؟ اگر مرا از حيث مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى» و سپس ادامه داد : «اميد است كه پروردگارم ، بهتر از باغ تو به من عطا كند و بر آن [ باغ تو ] ، آفتى از آسمان بفرستد تا به زمين هموار و لغزنده ، تبديل شود» ، [ لغزنده ]يعنى سوخته «يا آب آن ، فروكش كند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى» .
آنچه مرد تهى دست در آن شب گفت ، بر سر آن باغ آمد و صبح كه شد ، مرد توانگر «براى از كف دادن آنچه در آن باغ هزينه كرده بود ، دست هايش را بر هم مى زد ـ در حالى كه داربست هاى آن ، فرو ريخته بود ـ و [ به حسرت ]مى گفت : اى كاش هيچ كس را شريك پروردگارم نمى ساختم ! و او در برابر خدا گروهى نداشت تا يارى اش كنند ، و توانى نداشت كه خود را يارى كند» .
اين است كيفر سركشى» .