حديث
۸۳۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر گاه بنده «سبحان اللّه » بگويد ، هر آنچه زير عرش است ، هم صدا با او تسبيح مى گويد و به گوينده اش ، ده برابر پاداش داده مى شود ؛ و هر گاه «الحمد للّه » بگويد ، خداوند ، نعمت هاى دنيا را به او ارزانى مى دارد و آنها را به نعمت هاى آخرت وصل مى كند . «الحمد للّه » ، گفته اى است كه اهل بهشت ، هر گاه وارد آن شدند ، مى گويند و هر گونه سخنى كه در دنيا مى گويند ، قطع مى شود ، بجز «الحمد للّه » و اين ، همان سخن خداى بلندمرتبه است كه : «دعايشان در آن جا «منزّهى تو ، اى خدا ! » ، و درودشان در آن جا سلام است و پايان دعايشان ، اين است كه : «ستايش ، خداى را كه پروردگار جهانيان است » .
۸۳۳.المعجم الكبيرـ به نقل از محمّد بن جعفر بن زبير ـ: عمر بن خطّاب ، در مدينه با گروهى از مسلمانان در باره جنگ بدر و لطف و عناياتى كه خداوند در آن روز به آنان نمود و بلايى كه بر سر دشمنشان آورد ، سخن مى گفتند كه ديد عُمَير بن وَهْب ، در حالى كه شمشيرى را حمايل بسته است ، شترش را جلوى در مسجد ، خوابانيد . عمر بن خطّاب گفت : اين سگ ، دشمن خدا ، عمير بن وهب ، جز براى شر نيامده است ! او همان كسى است كه ميان ما آشوب افكنْد و در روز بدر ، شمار ما را براى دشمن تخمين زد .
عمر ، سپس نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت و گفت : اى پيامبر خدا ! آن دشمن خدا ، عمير بن وهب ، با شمشيرِ حمايل كرده بر گردن ، آمده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «او را به داخل بياور» .
عمر رفت و دَوال شمشير او را از گردنش گرفت و كشان كشان برد و به مردانى از انصار كه همراهش بودند ، گفت : شما نزد پيامبر خدا برويد و كنارش بنشينيد و مواظب ايشان در برابر اين سگ باشيد ؛ زيرا به او ، اطمينانى نيست !
آن گاه او را در حالى كه دوال شمشيرش را همچنان گرفته بود ، نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «رهايش كن ، اى عمر ! نزديك بيا ، عُمَير!» .
عُمَير ، نزديك رفت و گفت : روز ، خوش ! (اين ، درود مردم جاهليت به يكديگر بود ) .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «اى عمير ! خداوند به ما درودى بهتر از اين درود تو ، ارزانى داشته است . سلام ، درود بهشتيان است» .