۸۷۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :آن گاه كه مؤمنان از دوزخ خلاص مى شوند ، آنان را بر پلى ميان بهشت و دوزخ نگه مى دارند و تقاص ستم هايى را كه به يكديگر كرده اند ، از هم مى ستانند و چون پاك و پيراسته شدند ، به آنان اجازه ورود به بهشت داده مى شود . سوگند به آن كه جان محمّد در دست اوست ، هر يك از آنان به منزلى كه در بهشت دارد ، بيش از منزلى كه در دنيا داشته است ، مى نازد.
۸۷۵.المعجم الكبير :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آخرين مردى كه وارد بهشت مى شود ، مردى است كه بر صراط به پشت و رو غلْت مى خورد ، همانند پسربچّه اى كه پدرش او را مى زند و او از وى مى گريزد ، و اعمالش نمى گذارد كه بدَوَد . پس مى گويد : پروردگارا ! مرا به بهشت برسان و از آتش ، نجاتم بخش !
خداى بلندمرتبه به او وحى مى كند كه : اى بنده ام! اگر تو را از آتش برَهانم و وارد بهشت نمايم ، در برابرم به گناهان و لغزش هايت اعتراف مى كنى ؟
بنده مى گويد : بله ، اى خداوند ! به عزّت و جلالت ، سوگند كه اگر مرا از آتش برَهانى ، در برابرت به گناهان و لغزش هايم اعتراف مى كنم .
پس ، از پل مى گذرد . او با خودش مى گويد : اگر به گناهان و لغزش هايم اعتراف كنم ، مرا به آتش باز مى گرداند.
پس خداوند به او وحى مى كند كه : بنده ام! به گناهان و خطاهايت اعتراف كن تا آنها را بر تو ببخشايم و تو را وارد بهشت نمايم .
بنده مى گويد : نه ، به عزّتت سوگند ! من هرگز گناهى نكرده ام و هيچ خطايى از من سر نزده است .
خداوند به او وحى مى فرمايد كه : بنده من! من بر ضدّ تو شاهد دارم .
بنده به راست و چپش مى نگرد و كسى را نمى بيند . مى گويد : پروردگارا ! شاهدت را به من نشان بده .
خداوند ، پوست او را به سخن در مى آورد و پوستش از گناهان كوچك او مى گويد . بنده چون اين را مى بيند ، مى گويد : اى پروردگار ! به عزّتت سوگند كه گناهان بزرگِ پوشيده اى دارم !
خداوند عز و جل به او وحى مى فرمايد كه : بنده ام! من از خودت به آنها آگاه ترم . به آنها اعتراف كن تا آنها را بر تو ببخشايم و تو را به بهشت ببرم .
پس ، بنده به گناهانش اعتراف مى كند و وارد بهشت مى شود» .
در اين هنگام ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خنديد ، چنان كه دندان هاى آسيايش نمايان شد و فرمود : «اين است وضع كم منزلت ترين فرد اهل بهشت . حال ، چگونه است وضع آن كه بالاتر از او است؟!» .