643
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1

۹۸۲.امام باقر عليه السلام :موسى عليه السلام بيرون رفت . در راه به مردى از بنى اسرائيل بر خورد و او را نيز با خود بُرد تا آن كه به جانب طور رفت . به آن مرد فرمود : «بنشين تا برگردم» و گرداگرد او خطّى كشيد . سپس سرش را به سوى آسمان بر داشت و گفت : «رفيقم را به تو سپردم و تو ، بهترين نگهدارى» و آن گاه رفت .
خداوند ، چندان كه خواست ، با موسى به نجوا پرداخت و پس از آن ، موسى به سوى رفيق خود باز گشت ؛ ولى ديد شيرى به او حمله برده و شكمش را دريده و گوشتش را خورده و خونش را آشاميده است ... .
موسى سر به آسمان بر داشت و گفت : «پروردگارا ! من او را به تو ـ كه بهترين امانتدارى ـ ، سپردم ؛ ولى تو بدترين درنده ات را بر او مسلّط ساختى و شكمش را دريد و گوشتش را خورد و خونش را آشاميد!» .
گفته شد : اى موسى! رفيق تو را در بهشت ، منزلتى بود كه جز با كارى كه با او كردم ، به آن منزلت دست نمى يافت . اى موسى! بنگر .
پرده براى موسى كنار رفت . موسى نگاه كرد و جايگاهى والا ديد . آن گاه گفت : «پروردگارا ! راضى شدم».

۹۸۳.امام صادق عليه السلام :در بهشت ، منزلتى است كه هيچ بنده اى به آن نمى رسد ، مگر با رنجورى در جسمش.

۹۸۴.امام صادق عليه السلام :دوستدار ما ، مرتكب گناهانى مى شود كه به سبب آنها ، سزاوار عذاب خداوند مى گردد ؛ امّا خداوند ، او را به بيمارى در بدنش دچار مى سازد تا گناهانش را از او بزدايد و اگر بدنش را به سلامت داشت ، در دارايى اش براى او گرفتارى پيش مى آورد و اگر در دارايى اش او را بى گزند داشت ، در فرزندش براى او گرفتارى پيش مى آورد و اگر در فرزندش او را بى گزند داشت ، نسبت به همسرش براى او گرفتارى پيش مى آورد و اگر نسبت به همسرش او را بى گزند داشت ، به همسايه بد گرفتارش مى سازد تا به او آزار و اذيّت رساند و اگر او را از رنج و گزندهاى روزگار به سلامت داشت ، جان كندنش را بر او سخت مى گرداند تا وقتى خدا را ديدار مى كند ، خداوند از او راضى باشد و بهشت را بر او واجب كرده باشد.

۹۸۵.الخرائج و الجرائح ـ به نقل از شعيب ـ :بر امام صادق عليه السلام وارد شدم . به من فرمود : «همسفرت كيست؟» . گفتم : نيك مرد فاضل ، ابو موسى نَبّال . فرمود : «هواى او را داشته باش ؛ زيرا حقوق بسيارى بر تو دارد و نخستينِ آنها ، اين است كه همكيش توست و حقّ همراهى دارد» . گفتم : اگر توانستم ، نخواهم گذاشت حتّى پياده راه برود . ۱
ايشان دوباره فرمود : «هواى او را داشته باش» . من گفتم : همان يك بار سفارش ، برايم كافى بود. ما راهى شديم تا آن كه در راه ، در منزلگاهى به نام «ونقر» فرود آمديم . به غلامان ، دستور دادم كه براى اُشتران ، علوفه بريزند و غذايى آماده كنند و چنين كردند . ديدم ابو موسى ، كوزه اى آب با خود بر داشت و براى وضو گرفتن ، دور شد و من همچنان به او مى نگريستم تا آن كه به مكانى پست رفت. غذا آماده شد و غلامان به من گفتند : غذا آماده است . مى خوريد؟ گفتم : در پى ابو موسى برويد . او از آن سوى رفت تا وضو بگيرد .
غلامان در پى او رفتند ؛ امّا پيدايش نكردند . به آنها گفتم : ابو موسى را بيابيد .
آن گاه با خدا عهد بستم كه تا سه روز در آن جا بمانم و دنبال او بگردم تا نزد خداوند ، معذور باشم . پس براى جستجوى او ، باديه نشينان را اجير كردم و گفتم : هر كس او را بياورد ، ده هزار درهم ـ كه ديه او بود ـ پاداش دارد . باديه نشينان ، سه روز در جستجوى ابو موسى بودند .
روز چهارم ، در حالى كه از يافتن او نوميد شده بودند ، نزد من آمدند و به من گفتند : اى بنده خدا ! به نظر ما ، رفيقت ربوده شده است . اين جا سرزمين اجنّه و شياطين است و تا كنون چندين نفر ناپديد گشته اند . به نظر ما تو نيز بايد از اين مكان بروى!
چون اين سخن را گفتند ، من به راه افتادم تا به كوفه رسيدم و داستان او را به خانواده اش گفتم . سال بعد ، عازم سفر شدم و خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم . به من فرمود : «اى شعيب! مگر به تو نگفتم كه هواى ابو موسى نبّال را داشته باش؟!» .
گفتم : چرا ؛ امّا فكر نمى كردم اين بلا بر سرش بيايد.
فرمود : «خدا رحمت كند ابو موسى را ! اگر جايگاه ابو موسى را در بهشت مى ديدى ، قطعا شادمان مى شدى» و سپس فرمود : «ابو موسى نزد خدا درجه اى داشت كه جز با بلايى كه سرش آمد ، به آن ، نايل نمى شد» .

1.يعنى او را بر مركب خود يا حتّى بر دوش خود ، سوار خواهم كرد و نخواهم گذاشت كمترين رنجى در اين سفر به او برسد.


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1
642

۹۸۲.عنه عليه السلام :خَرَجَ مُوَسى عليه السلام فَمَرَّ بِرَجُلٍ مِن بَنِي إِسرائِيلَ ، فَذَهَبَ بِهِ حَتّى خَرَجَ إِلَى الطُّورِ ، فَقالَ لَهُ : اجلِس حَتّى أَجِيئَكَ ، وَخَطَّ عَلَيهِ خَطَّةً ، ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إِلَى السَّماءِ ، فَقالَ : اِستَودَعتُكَ صاحِبِي وَأَنتَ خَيرُ مُستَودَعٍ . ثُمَّ مَضى ، فَناجاهُ اللّهُ بِما أَحَبَّ أَن يُناجِيَهُ ، ثُمَّ انصَرَفَ نَحوَ صاحِبِهِ ، فَإِذا أَسَدٌ قَد وَثَبَ عَلَيهِ فَشَقَّ بَطنَهُ ، وَفَرَثَ لَحمَهُ ، وَشَرِبَ دَمَهُ ... .
فَرَفَعَ مُوسى رَأسَهُ فَقالَ : يا رَبِّ ، اِستَودَعتُكَهُ وَأَنتَ خَيرُ مُستَودَعٍ، فَسَلَّطتَ عَلَيهِ شَرَّ كِلابِكَ فَشَقَّ بَطنَهُ ، وَفَرَثَ لَحمَهُ ، وَشَرِبَ دَمَهُ!!
فَقِيلَ : يا مُوسى، إِنَّ صاحِبَكَ كانَت لَهُ مَنزِلَةٌ فِي الجَنَّةِ ، لَم يَكُن يَبلُغُها إِلّا بِما صَنَعتُ بِهِ . يا مُوسى اُنظُر ـ وَكَشَفَ لَهُ الغِطاءَ ـ فَنَظَرَ مُوسى ، فَإِذا بِمَنزِلٍ شَرِيفٍ ، فَقالَ : رَبِّ رَضِيتُ . ۱

۹۸۳.الإمام الصادق عليه السلام :إِنَّ فِي الجَنَّةِ مَنزِلَةً ، لا يَبلُغُها عَبدٌ إِلّا بِالاِبتِلاءِ فِي جَسَدِهِ . ۲

۹۸۴.عنه عليه السلام :إِنَّ وَلِيَّنا لَيَرتَكِبُ ذُنُوبا يَستَحِقُّ (بِها) مِنَ اللّهِ العَذَابَ ، فَيَبتَلِيهِ اللّهُ فِي بَدَنِهِ بِالسَّقَمِ حَتّى يُمَحِّصَ عَنهُ الذُّنُوبَ ، فَإِن عافاهُ فِي بَدَنِهِ ابتَلاهُ فِي مالِهِ ، فَإِن عافاهُ فِي مالِهِ اِبتَلاهُ فِي وُلدِهِ ، فَإِن عافاهُ فِي وُلدِهِ ابتَلاهُ فِي أَهلِهِ ، فَإِن عافاهُ فِي أَهلِهِ ابتَلاهُ بِجارِ سَوءٍ يُؤذِيهِ ، فَإِن عافاهُ مِن بَوائِقِ ۳ الدُّهُورِ شَدَّدَ عَلَيهِ خُرُوجَ نَفسِهِ ، حَتّى يَلقَى اللّهَ حِينَ يَلقاهُ وَهُو عَنهُ راضٍ قَد أَوجَبَ لَهُ الجَنَّةَ . ۴

۹۸۵.الخرائج والجرائح عن شعيب :دَخَلتُ عَلَيهِ [أَي عَلَى الصّادِقِ عليه السلام ] فَقالَ لِي : مَن كانَ زَمِيلُكَ؟ قُلتُ : الخَيِّرُ الفاضِلُ أَبُو مُوسَى النَّبّالُ . قالَ : اِستَوصِ بِهِ خَيرا، فَإِنَّ لَهُ عَلَيكَ حُقُوقا كَثِيرَةً : فَأَمّا أَوَّلُهُنَّ فَما أَنتَ عَلَيهِ مِن دِينِ اللّهِ ، وَحَقِّ الصُّحبَةِ . قُلتُ : لَو استَطَعتُ ما مَشى عَلَى الأَرضِ . قالَ : اِستَوصِ بِهِ خَيرا. قُلتُ : دُونَ هذا أَكتَفِي بِهِ مِنكَ .
قالَ : فَخَرَجنا حَتّى نَزَلنا مَنزِلاً فِي الطَّرِيقِ يُقالُ لَهُ : «ونقر» فَنَزَلناهُ ، وَأَمَرتُ الغِلمانَ أَن تُلقِيَ لِلإِبِلِ العَلَفَ ، وتَصنَع طَعاما، فَفَعَلُوا . وَنَظَرتُ إِلى أَبِي مُوسى وَمَعَهُ كُوزٌ مِن ماءٍ ، وَأَخَذَ طَرِيقَهُ لِلوُضُوءِ وَأَنا أَنظُرُ إِلَيهِ ، حَتّى هَبَطَ فِي وَهدَةٍ مِنَ الأَرضِ .
وأَدرَكَ الطَّعامُ ، فَقَالَ لِي الغِلمانُ : قَد أَدرَكَ الطَّعامُ ، تَتَغَدَّونَ؟ قُلتُ لَهُم : اُطلُبوا أَبا مُوسى ، فَإِنَّهُ أَخَذَ فِي هذَا الوَجهِ يَتَوَضَّأُ . فَطَلَبَهُ الغِلمانُ ، فَلَم يُصِيبُوهُ . فَقُلتُ لَهُم : اُطلُبُوا أَبا مُوسى ، وَأَعطَيتُ اللّهَ عَهدا أَن لا أَبرَحَ مِن مَوضِعِي الَّذِي أَنا فِيهِ ثَلاثَةَ أَيّامٍ أَطلُبُهُ ، حَتّى أُبلِيَ إِلَى اللّهِ عُذرا. فَاكتَرَيتُ الأَعرابَ فِي طَلَبِهِ ، وَجَعَلتُ لِمَن جاءَ بِهِ عَشَرَةَ آلافِ دِرهَمٍ ـ وَهِيَ دِيَتُهُ ـ فَانطَلَقَ الأَعرابُ فِي طَلَبِهِ ثَلاثَةَ أَيّامٍ ، فَلَمّا كانَ اليَومُ الرّابِعُ أَتانِيَ القَومُ آيِسُونَ مِنهُ ، فَقالُوا لِي : يا عَبدَ اللّهِ ، ما نَرى صاحِبَكَ إِلّا وَقَدِ اُختُطِفَ ، إِنَّ هذِهِ بِلادٌ مَحضُورَةٌ فُقِدَ فِيها غَيرُ واحِدٍ ، وَنَحنُ نَرى لَكَ أَن تَرتَحِلَ مِنها!
فَلَمّا قالُوا لِي هذِهِ المَقالَةَ ارتَحَلتُ ، حَتّى قَدِمنا الكُوفَةَ ، وَأَخبَرتُ أَهلَهُ بِقِصَّتِهِ .
وَخَرَجتُ مِن قابِلٍ ، حَتّى دَخَلتُ عَلى أَبِي عَبدِ اللّهِ عليه السلام . فَقالَ لِي : يا شُعَيبُ ، أَلَم آمُركَ أَن تَستَوصِيَ بِأَبِي مُوسَى النَّبّالِ خَيرا؟! قُلتُ : بَلى ، وَلكِن لَم أَذهَب حَيثُ ذَهَبَ .
فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ أَبا مُوسى ، لَو رَأَيتَ مَنازِلَ أَبِي مُوسى فِي الجَنَّةِ لأَقَرَّ اللّهُ عَينَكَ . ثُمَّ قالَ : كانَت لِأَبِي مُوسى دَرَجَةٌ عِندَ اللّهِ ، لَم يَكُن يَنالُها إِلَا بِالَّذِي اُبتُلِيَ بِهِ . ۵

1.مشكاة الأنوار : ص ۵۰۸ ح ۱۷۰۶ ، جامع الأخبار : ص ۳۱۲ ح ۸۶۷ ، بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۲۳۷ ح ۵۴ .

2.الكافي : ج ۲ ص ۲۵۵ ح ۱۴ عن فضيل بن عثمان ، جامع الأخبار : ص ۳۱۲ ح ۸۶۶ ، بحار الأنوار : ج ۶۷ ص ۲۱۲ ح ۱۶.

3.بَوائِقُهُ : أي غوائله وشروره (النهاية : ج ۱ ص ۱۶۲ «بوق») .

4.التمحيص : ص ۳۹ ح ۳۸ عن عمر صاحب السابري ، بحار الأنوار : ج ۶۸ ص ۲۰۰ ح ۶ .

5.الخرائج والجرائح : ج ۲ ص ۶۳۳ ح ۳۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۷ ص ۱۰۵ ح ۱۳۳.

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1
تعداد بازدید : 79457
صفحه از 798
پرینت  ارسال به