755
بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1

۱۱۰۴.الخصال ـ به نقل از ابو بصير ـ :از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «رحمت خدا بر خواهران بهشتى !» و آنان را چنين نام برد : اسماء خَثعَميّه دختر عُمَيس كه همسر جعفر بن ابى طالب بود ؛ سلمى خَثعَميّه دختر عُمَيس كه همسر حمزه بود ؛ و پنج زن از بنى هِلال : ميمونه دختر حارث كه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله بود ، اُمّ فضل كه همسر عبّاس و نامش هند بود ، غُمَيصاء مادر خالد بن وليد ، عَزّه كه در ثقيف و همسر حَجّاج بن غلّاظ بود ، و حَميده كه فرزندى نداشت .

۱۱۰۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه دوست دارد با زنى از اهل بهشت ازدواج كند ، با اُمّ اَيمَن ازدواج نمايد .

۱۱۰۶.صحيح البخارى ـ به نقل از عطاء بن ابى رباح ـ :ابن عبّاس به من گفت : آيا زنى از اهل بهشت را به تو نشان ندهم؟
گفتم : چرا .
گفت : همين زن سياهى كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد . او [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : من غش مى كنم و [ در هنگام غش كردن و افتادن ، ]بدنم نمايان مى شود . برايم دعا كن .
فرمود : «كدام را مى خواهى؟ اين وضع را تحمّل كنى و در عوض ، بهشت از آنِ تو باشد ، يا برايت دعا كنم و خدا شفايت بخشد ؟» .
گفت : تحمّل مى كنم . سپس گفت : بدنم نمايان مى شود . پس دعا كن كه بدنم نمايان نشود .
پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد .

۱۱۰۷.امام على عليه السلام :عادت پيامبر صلى الله عليه و آله اين بود كه هر گاه از او چيزى خواسته مى شد ، چنانچه مى خواست آن را انجام دهد ، مى فرمود : «باشد» ، و چنانچه نمى خواست انجام دهد ، سكوت مى كرد ، و به هيچ خواهشى ، «نه» نمى گفت .
يك روز ، باديه نشينى نزد ايشان آمد و درخواستى كرد . ايشان سكوت كرد . دوباره خواست . ايشان باز سكوت كرد . سه باره خواست و پيامبر صلى الله عليه و آله باز هم سكوت كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله سپس با حالتى خودمانى فرمود : «هر چه تو بخواهى ، اى باديه نشين !» .
ما به حال او غبطه خورديم و گفتيم : الآن ، بهشت را درخواست مى كند!
باديه نشين گفت : شترى با جهازش و مقدارى توشه مى خواهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «به تو دادم» و سپس فرمود : «چه قدر فاصله است ميان درخواست اين باديه نشين و درخواست آن پيرزن بنى اسرائيل !» و در ادامه فرمود : «موسى عليه السلام چون فرمان يافت كه از دريا[ ى نيل ] بگذرد ، به كنار دريا رسيد ؛ ولى مركب ها از پيشروى خوددارى كردند و بر مى گشتند . موسى گفت : خدايا ! چه شده است؟
خداوند فرمود : اى موسى ! تو در محلّ قبر يوسف هستى . استخوان هاى او را با خودت ببر . قبر با خاك ، يكسان شده بود [ و براى همين ، موسى جاى آن را نمى دانست ] . موسى از قومش پرسيد : آيا كسى از شما جاى قبر او را مى داند؟
گفتند : پيرزنى بنى اسرائيلى هست كه شايد بداند . موسى به او گفت : تو مى دانى؟
گفت : آرى . موسى گفت : پس آن را نشانمان بده .
پيرزن گفت : نه به خدا ، مگر اين كه آنچه را از تو خواستم ، به من بدهى . موسى گفت : مى دهم . پيرزن گفت : از تو مى خواهم كه در بهشت با تو در همان درجه اى باشم كه تو خواهى بود . موسى گفت : [ تنها ] بهشت را بخواه .
پيرزن گفت : نه به خدا ! [ مى خواهم ] فقط با تو باشم .
موسى كوشيد كه او را از خواسته اش منصرف سازد ؛ امّا خدا به او وحى فرمود كه : قبول كن ؛ زيرا چيزى از تو كم نمى شود .
موسى قبول كرد و پيرزن ، او را به قبر ، راه نمايى كرد . موسى استخوان ها را در آورد و از دريا گذشت » .


بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1
754

۱۱۰۴.الخصال عن أبي بصير عن الإمام الباقر عليه السلام :سَمِعتُهُ يَقُولُ : رَحِمَ اللّهُ الأَخَواتِ مِن أَهلِ الجَنَّةِ ، فَسَمّاهُنَّ : أَسماءَ بِنتَ عُمَيسٍ الخَثعَمِيَّةَ وَكانَت تَحتَ جَعفَرِ بنِ أَبِي طالِبٍ عليه السلام ، وَسَلمى بِنتَ عُمَيسٍ الخَثعَمِيَّةَ وَكانَت تَحتَ حَمزَةَ ، وَخَمسٌ مِن بَنِي هِلالٍ : مَيمُونَةُ بِنتُ الحارِثِ كانَت تَحتَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله ، وَأُمُّ الفَضلِ عِندَ العَبّاسِ اسمُها هِندٌ ، وَالغُمَيصاءُ أُمُّ خالِدِ بنِ الوَلِيدِ ، وَعَزَّةُ كانَت فِي ثَقِيفٍ عِندَ الحَجّاجِ بنِ غلّاظٍ ، وَحميدَةُ وَلَم يَكُن لَها عَقِبٌ . ۱

۱۱۰۵.رسول اللّه صلى الله عليه و آله :مَن سَرَّهُ أَن يَتَزَوَّجَ امرَأَةً مِن أَهلِ الجَنَّةِ فَليَتَزَوَّج أُمَّ أَيمَنَ . ۲

۱۱۰۶.صحيح البخاري عن عطاء بن أبي رباح :قالَ لِي ابنُ عَبّاسٍ : أَلا أُرِيكَ امرَأَةً مِن أَهلِ الجَنَّةِ ؟ قُلتُ : بَلى ، قالَ : هذِهِ المَرأَةُ السَّوداءُ أَتَتِ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله فَقالَت : إِنِّي أُصرَعُ وَإِنِّي أَتَكَشَّفُ ، فَادعُ اللّهَ لِي ، قالَ : إِن شِئتِ صَبَرتِ وَلَكِ الجَنَّةُ ، وَإِن شِئتِ دَعَوتُ اللّهَ أَن يُعافِيَكِ . فَقالَت : أَصبِرُ ، فَقالَت : إِنِّي أَتَكَشَّفُ فادعُ اللّهَ أَن لا أَتَكَشَّفَ فَدَعا لَها . ۳

۱۱۰۷.الإمام عليّ عليه السلام :كانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إِذا سُئِلَ شَيئا فَإِذا أَرادَ أَن يَفعَلَهُ قالَ : نَعَم ، وَإِذا أَرادَ أَن لا يَفعَلَ سَكَتَ ، وَكانَ لا يَقُولُ لِشَيءٍ لا ، فَأَتاهُ أَعرابِيٌّ فَسَأَلَهُ فَسَكَتَ ، ثُمَّ سَأَلَهُ فَسَكَتَ ، ثُمَّ سَأَلَهُ فَسَكَتَ .
فَقالَ صلى الله عليه و آله كَهَيئَةِ المُستَرسِلِ : ما شِئتَ (يا أَعرابِيُّ) .
فَغَبَطناهُ وَقُلنا : الآنَ يَسأَلُ الجَنَّةَ !
فَقالَ الأَعرابِيُّ : أَسأَلُكَ راحِلَةً (وَ) رَحلَها وَزادا . قالَ صلى الله عليه و آله : لَكَ ذلِكَ . ثُمَّ قالَ صلى الله عليه و آله : كَم بَينَ مَسأَلَةِ الأَعرابِيِّ وَعَجُوزِ بَنِي إِسرائِيلَ! ثُمَّ قالَ : إِنَّ مُوسى عليه السلام لَمّا أُمِرَ أَن يَقطَعَ البَحرَ فَانتَهى إِلَيهِ وَضُرِبَت وُجُوهُ الدَّوابِّ فَرَجَعَت ، فَقالَ مُوسى : يا رَبِّ ما لِي ؟ قالَ : يا مُوسى ، إِنَّكَ عِندَ قَبرِ يُوسُفَ فَاحمِل عِظامَهُ ، وَقَدِ استَوى القَبرُ بِالأَرضِ ، فَسَأَلَ مُوسَى قَومَهُ : هَل يَدرِي أَحَدٌ مِنكُم أَينَ هُوَ ؟ قالُوا : عَجُوزُ بَنِي إِسرائِيلَ لَعَلَّها تَعلَمُ .
فَقالَ لَها : هَل تَعلَمِينَ ؟ قالَت : نَعَم ، قالَ : فَدُلِّينا عَلَيهِ ، قالَت : لا وَاللّهِ حَتّى تُعطِيَنِي ما أَسأَلُكَ .
قالَ : ذلِكَ (لَكِ) ، قالَت : فَإِنِّي أَسأَلُكَ أَن أَكُونَ مَعَكَ فِي الدَّرَجَةِ (الَّتِي تَكُونُ فِي) الجَنَّةِ ، (قالَ : سَلِي الجَنَّةَ) قالَت : لا وَاللّهِ إِلَا أَن أَكُونَ مَعَكَ ، فَجَعَلَ مُوسى (يُرادُّها) ۴ فَأَوحَى اللّهُ (إِلَيهِ) : أَن أَعطِها ذَلِكَ فَإِنَّهُ لا يَنقُصُكَ ، فَأَعطاها ، وَدَلَّتهُ عَلَى القَبرِ ، فَأَخرَجَ العِظامَ وَجاوَزَ البَحرَ . ۵

1.الخصال : ص ۳۶۳ ح ۵۵ عن أبي بصير ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۲۹۱ ح ۶۳ .

2.الطبقات الكبرى : ج ۸ ص ۲۲۴ ، سير أعلام النبلاء : ج ۲ ص ۲۲۴ ، تاريخ دمشق : ج ۴ ص ۳۰۳ ح ۱۰۷۲ ، الإصابة : ج ۸ ص ۳۵۹ الرقم ۱۱۹۰۲ كلّها عن سفيان بن عينية ، كنز العمّال : ج ۱۲ ص ۱۴۶ ح ۳۳۴۱۶ .

3.صحيح البخاري : ج ۵ ص ۲۱۴۰ ح ۵۳۲۸ ، صحيح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۹۴ ح ۵۴ ، السنن الكبرى للنسائي : ج ۴ ص ۳۵۳ ح ۷۴۹۰ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۷۴۲ ح ۳۲۴۰ ، الأدب المفرد : ص ۱۵۴ ح ۵۰۵ ، حلية الأولياء : ج ۶ ص ۱۸۰ .

4.الرَّدّ : صَرْفُ الشيء ورَجعُه (لسان العرب : ج ۳ ص ۱۷۲ «ردد») .

5.الدعوات : ص ۴۰ ح ۱۰۰ ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۲۹۴ ح ۵ ؛ المعجم الأوسط : ج ۷ ص ۳۷۵ ح ۷۷۶۷ عن حبّة العَرنيّ نحوه ، كنز العمّال : ج ۲ ص ۶۱۶ ح ۴۸۹۵ .

  • نام منبع :
    بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث ج1
تعداد بازدید : 84124
صفحه از 798
پرینت  ارسال به