پژوهشی در باره انتساب رُقَیه به امام حسین(ع) - صفحه 4

در حاويه ۱ آمد كه زنان خاندان نبوّت ، در حالت اسيرى ، حال مردان كه در كربلا شهيد شده بودند ، بر پسران و دختران ايشان ، پوشيده مى داشتند و هر كودكى را وعده ها مى دادند كه : پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مى آيد. تا ايشان را به خانه يزيد آوردند . دختركى بود چهارساله . شبى از خواب ، بيدار شد و گفت : «پدر من حسين كجاست ؟ اين ساعت ، او را به خواب ديدم سخت پريشان!» . زنان و كودكان ، جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست . يزيد ، خفته بود . از خواب ، بيدار شد و حال ، تفحّص كرد . خبر بردند كه حال ، چنين است . آن لعين ، در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند . مَلاعين ، سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهاد . پرسيد : «اين چيست؟» . مَلاعين گفت : سرِ پدر توست . آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق ، تسليم كرد . ۲
اين متن با آنچه در باره وفات رقيّه شهرت دارد ، تفاوت هايى دارد ؛ زيرا در اين متن ، نام دختر ، مشخّص نشده و او را چهارساله مى داند ، نه سه ساله، و محلّ وفات او را خانه يزيد مى داند، نه خرابه، و وفات او را پس از چند روز از ديدن سر مبارك امام حسين عليه السلام مى داند، نه هم زمان با ديدن سر ايشان .

2 / 2 . گزارش «روضة الشهدا»

پس از عماد الدين طبرى، ملّا حسين واعظ كاشفى سبزوارى (م 910 ق) در كتاب روضة الشهدا ، مطالب طبرى را با تفصيل بيشترى مطرح مى كند ؛ امّا همچنان ، نامى از كودك نمى بَرد و او را چهارساله ذكر مى كند و محلّ وقوع حادثه را كوشْك (كاخ) يزيد مى داند و مى افزايد:

1.ظاهرا مقصود ، كتاب الحاوية ، نوشته قاسم بن محمد بن احمد سُنّى است (ر . ك : فوائد رضويّه : ص ۱۱۲) .

2.كامل بهايى : ج ۲ ص ۱۷۹ .

صفحه از 12