آثار حديثی امام خمينی - صفحه 240

ختم علم اخلاق مى پندارند, به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادّه فساد و تهذيب باطن, كمكى نمى كند; بلكه كثرت ابحاث اختراعيه و زيادى شعب علميه و غير علميه آن و نقلهاى بى فايده راست و دروغ آن, انسان را از مقصد اصلى بازمى دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق, عقب مى اندازد… نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجع به آن, آن است كه نويسنده با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكّر دادن و يادآورى كردن, هر يك از مقاصد خود را در نفوس, جايگزين كند و به عبارت ديگر, كتاب اخلاق, موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيبها را, نه آنكه راه علاجْ نشان دهد. ريشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن, يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلمانى را نور ندهد و يك خُلق فاسد را اصلاح ننمايد.
كتاب اخلاق, آن است كه به مطالعه آن, نفس قاسى, نرم و غير مهذّب, مهذّب و ظلمانى, نورانى شود و آن به اين است كه عالِم در ضمن راهنمايى, راهبر و در ضمن ارائه علاج, معالج باشد و كتاب, خود دواى درد باشد, نه نسخه دوانما. طبيب روحانى بايد كلامش حكمِ دوا داشته باشد, نه حكم نسخه.
مؤلف بزرگوار, علاوه بر مواعظ و نصايح كافى و شافى ـ كه در سراسر كتابش به چشم مى خورد و نمونه هايى از آن را نشان خواهيم داد ـ گاه دستورالعملى براى رهپويان وادى هدايت, نشان داده است. در صفحه 106 و 107 آورده:
و آيات شريفه آخر سوره حشر را از قول خداى متعال: «يا أيها الذين آمنوا اتقوا اللّه…» ـ كه آيه 18 است تا آخر سوره ـ كه مشتمل بر تذكّر و محاسبه نفس و محتوى به مراتب توحيد و اسما و صفات است, در يك وقت فراغت نفس از واردات دنيايى, مثل آخر شب يا بين الطلوعين با حضور قلب

صفحه از 246