پالايش عقيده - صفحه 8

تحوّلى فكرى در اروپا شكل گرفت و بدين عقيده منتهى گشت كه منطق ارسطويى براى نگهدارى ذهن از خطا كفايت نمى كند.
دكارت معتقد بود : قواعد منطق با همه درستى و استوارى ، مجهولى را معلوم نمى كند و فايده حقيقى آن ، همانا دانستن اصطلاحات و دارا شدن قوه تفهيم و بيان است ؛ زيرا برهان ، استخراج نتيجه از مقدّمات است . پس هر گاه مقدّماتْ معلوم نباشند ، نتيجه اى نخواهد بود و تنها با قواعد منطقى ، نمى توان معلومى را به دست آورد ؛ و اگر مقدّمات درست در دست باشند ، نتيجه خود ، حاصل است و عقل سليم انسان با فطرت خود ، قواعد منطقى را به كار مى برد و ديگر به اين همه بحث و جدال منطقيان نيازى ندارد ؛ و اگر مقدّماتى كه در دست است ، غلط باشند ، نتيجه هم البته غلط خواهد بود و به جاى معرفت ، ضلالت حاصل خواهد شد و از اين روست كه جويندگان علم ، با آن كه قواعد منطق را به خوبى مى دانسته اند ، خطا بسيار كرده اند.
دكارت در بحث درباره روش خود ، همچنين فرنسيس بيكن در ارغنون جديد ، مدّعايشان اين است كه منطق تازه اى وضع كرده اند ؛ ليكن بيكن، دانشمند انگليسى و دكارت ، حكيم فرانسوى كوشيده اند تا پديدار سازند كه منطق ارسطو ، وسيله كشف مجهولات نيست ، و اهمّيتى را كه اهل اسكولاستيك به آن مى داده اند ، ندارد و نشايد كه قسمت بزرگ تر اوقات خود را در راه معرفت ، صرف آن سازند.
بدين صورت ، بيكن و دكارت ، توجّه داده اند كه خطا ممكن است از دو راه در استدلال ، نفوذ كند : يكى ، از ناحيه مقدّماتى كه ذهن ، معلوم فرض مى كند و آنها را پايه استدلال قرار مى دهد ، كه اين مقدّمات به منزله مواد و مصالح استدلال

صفحه از 32