آزمودن عقیده - صفحه 22

انكار مى كند و دروغ مى شمرد و از روى نادانى مى گويد : «اين را نمى شناسم و گمان نكنم كه وجود داشته باشد ، يا در آينده محقّق گردد. چگونه وجود داشته است ، در حالى كه من آن را نمى شناسم؟». اين همه ، بر پايه اعتماد به رأى خويش و ناآگاهى از جهالت هايش است.
همچنين امام على عليه السلام فرموده است :
لا تَرُدَّ عَلَى النّاسِ كُلَّ ما حَدَّثوكَ بِهِ ، فَكَفى بِذلِكَ جَهلاً. 1 همه آنچه را مردم برايت حديث مى كنند ، انكار مكن ، كه اين براى اثبات نادانى ، كافى است.
به عنوان مثال ، اگر هزار سال قبل ، به كسى كه به بيمارىِ خوددانابينى مبتلا بود ، گفته مى شد كه موجودات بسيار ريزى وجود دارند كه چشم غير مسلّح ، آنها را نمى بيند و همانها سبب بيمارى هاى جسمى اند ، يا به وى گفته مى شد كه خون در بدن ، گردش مى كند و اگر از حركت باز ايستد ، آدمى مى ميرد ، يا گفته مى شد كه مادّه ، از ذرات ريزى تشكيل شده است و هر جزئى ، خود از ذره هاى ريزتر تشكيل شده و در آن جزء ، الكترون ها بر گرد پروتون ها و نيز هسته ها با سرعت سرسام آورى مى چرخند و آدمى زادگان از اين ذره ، اسلحه هاى ويرانگر مى سازند كه مى تواند در چند لحظه به حيات كره زمين پايان دهد ، بى ترديد ، چنين شخصى ، همه اين پيشگويى ها را نفى مى كرد و آنها را خرافه و خيال مى شمرد و گمان مى كرد كه اگر چنين حقايقى وجود داشت ، وى آنها را ضرورتا مى شناخت و از آن جا كه تا آن زمان ، وى آنها را نشناخته بود ، هر كه چنين ادّعا مى كرد ، او را تكذيب مى نمود و رأى او را غير علمى و بر خلاف واقع مى انگاشت.

1.ر . ك : ج ۲ ص ۸۲ ح ۱۰۵۱ .

صفحه از 24