معارف معتقد است عناصر نقد حدیثی استاد بهبودی شامل درک وی از قرآن، عقل و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است.
دکتر مجید معارف، استاد تمام علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران و از برجستهترین شاگردان استاد بهبودی به شمار میرود که احاطه جامعی به اصول و مبانی فکری استادش دارد. وی در گفتوگویی مفصل با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به زوایای مختلفی از زندگی استاد خود پرداخته و برخی از ملاکهای وی در گزینش روایات را بیان کرده است که در ادامه میخوانید:
ایکنا: در آغاز مراحل زندگی علمی استاد بهبودی را توضیح دهید.
زندگی آقای بهبودی از سه قسمت تشکیل میشود که اولین مرحله آن دوران تحصیلات حوزوی در مشهد بود. در این دوران ایشان ادبیات را نزد ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم، آموزههای فقهی و اصولی را از محضر حجتالاسلام سیداحمد یزدی که در خراسان معروف به نهنگ بودند و حجتالاسلام سیدهاشم قزوینی و تفسیر را هم در محضر حجتالاسلام دامغانی کسب کرده بودند.
ایکنا: میزان حد آموزشهای دوره مشهد چقدر بوده است؟
از مقدمات تا دوران سطح و البته نه تا حد اجتهاد بوده است. دوران تحصیل مشهد تا سی سالگی ایشان بوده است و مرحله دوم زندگی ایشان زمانی است که از مشهد خارج میشوند و به قم میروند و در این حوزه نزد آیتالله بروجردی و امام (ره) دروسی را میگذرانند. البته ایشان گفتهاند که یک درس را نزد امام (ره) بودهاند.
ایکنا: این دروس به چه میزان و چه بودهاند، ما در این زمینه مطلبی نیافتیم.
خود ایشان هم به اجمال در این زمینه صحبت کردهاند، اما باید این مباحث در حوزۀ فقه و اصول باشد و نه کلام و عرفان و فلسفه، چون ایشان در این زمینه تحصیلات حوزهای نداشته است. ایشان پس از قم به نجف مهاجرت میکنند و اساتید بارزشان در نجف آیتالله خویی و حکیم بوده است. مدت اقامت آقای بهبودی در نجف از دو تا سه سال تجاوز نکرده است و به تعبیر خودشان ترک تحصیل کردند.
ایکنا: علت ترک تحصیل ایشان چه بود؟
ایشان فکر میکردند که باید به کار عملی باز گردند و وارد بازار کار در حوزه ترجمه و تصحیح در متون اسلامی شوند. به نظر ایشان برای این کار نیز دانشی که ایشان دارند کفایت میکند برای تحقیق و تصحیح.
ایکنا: ایشان چه دروسی را در نزد آقایان خویی و حکیم بودهاند؟
آقای بهبودی در محضر آیتالله خویی متوجه جایگاه اصولی و رجالی ایشان شده بودند و این حوزهها را خیلی خوب درک کرده بودند. البته به شهادت شاگردان، آگاهیهای ایشان از نظرات فقها و یا اصولیین بسیار خوب بود.
ایکنا: آیا ایشان تاثیر زیادی در بحث رجال از آیتالله خویی گرفته بودند؟
استاد در درسهایی که به ما میدادند همیشه ملزم بودند که آراء آیتالله خویی را بیان کنند و البته در بسیاری از نکات انتقاداتی نیز داشتند اما معمولا به ایشان استناد میکردند.
ایکنا: ایشان در واقع پیرو آیتالله خویی و یا منتقد ایشان بودند؟
آقای بهبودی برخی از مبانی آیتالله خویی مثل ضرورت علم رجال و یا استفاده از این علم برای تنقیح اخبار و یا عدم قطعیت و بلکه عدم صحت همه روایات کتب اربعه را پذیرفته و بر اساس این مبانی درسهای خود را ارائه میدادند. در این موارد مرجع ایشان مقدمه معجم الرجال حدیث آقای خویی بود. برای نمونه ایشان با دیدگاه آقای خویی در خصوص اصحاب اجماع کاملا هم نظر بودند و چیزی اضافهتر از آقای خویی در این زمینه نداشتند.
آیتالله خویی اعتقاد دارند که اصحاب اجماع ارزش تاریخی و نه لزوماً ارزش رجالی دارند، یعنی اینگونه نیست که اگر در سند حدیث یکی از اصحاب اجماع حضور داشته باشد، ما باید یک ارزش جدید به این حدیث بدهیم و یا مراسیل اصحاب اجماع را در حکم مسانید بدانیم و یا معتقد به وثاقت عمومی مشایخ اصحاب اجماع باشیم. آقای بهبودی این مبحث را دقیقا پذیرفتهاند.
ولی در عین حال شخصیتهایی در شیعه مانند احمد بن محمد بن خالد برقی یا محمد ین عیسی عبید یقطینی مورد اختلاف هستند. در شرایطی که آقای خویی اعتقاد به توثیق این افراد داشت، آقای بهبودی این افراد را تضعیف میکند و این نشان از استقلال ایشان در توثیق و تضعیف راویان دارد.
ایکنا: آیا میشود یک نمونه از خاطرات ایشان از دوران نجف را بیان کنید؟
خاطرهای که ایشان گاهی تعریف کرده و میخندیدند این بود که گویا چند روزی بود که ایشان وارد نجف شده و در درس آقای خویی مشارکت داشتند و خیلی کنجکاوانه درسها را پی میگرفتند، یک وقتی خود آقای خویی این مطلب را فهمیده بود وبه اطرافیان خود گفته بودند که چند نفری تازهوارد و سراپا گوشاند طوری گوش میدهند که انگار میفهمند.
ایکنا: دروسی که ایشان در خدمت آیتالله حکیم بودند چه بود؟
تصریحی من ندیدم و سوالی نکردم، ولی شاید درسهای فقهی بوده است.
ایکنا: حوزه نجف را در مقایسه با حوزه قم و یا مشهد چگونه ارزیابی میکردند؟
جناب استاد بهبودی خیلی دنبال این نبوده است که فرق میان این حوزهها را بیان کند، بلکه ایشان در مقابل این موضع کلی که روایات باید به شکل حداکثری پذیرفته شود ایستادند که تفاوتی میان حوزه های علمیه در اعتقاد به این موضع نمیدیدند. بعد از دوران نجف به جای بازگشت به قم و تدریس در برخی از دروس و به جای طی کردن مراتب مرجعیت در حوزه وارد بازار کار شدند. هدف از این کار نه به دست آوردن درآمد مادی، بلکه احساس مسئولیت در قبال احیای آثار اسلامی بوده است. البته این قضیه شغل ایشان را هم تشکیل میداد. ایشان به ما گفته بودند که در نجف ملبس بودند و وقتی وارد بازار کار شدند و شغل تبلیغ و ترویح به معنایی که یک روحانی دارند را کنار گذاشتند دیگر دلیلی نمیدیدند در لباس روحانیت باشند. فعالیتهای ایشان شامل ترجمه که خیلی محدود است، تحقیق و تصحیح آثار که دستاوردهای مهمی داشته است و تالیف که در این محور نیز کارهایشان بسیار قابل توجه بوده است، میشود.
ایکنا: آیا ایشان در حوزه به حد اجتهاد رسیده بودند؟
برداشت من این است که آقای بهبودی مجتهد بوده و از خودشان تقلید میکردند و دلیلش این است که نقل میکردند در سفر حجشان با خودشان کتاب الحج صحیح الکافی به همراه برده بودند تا احکام این حوزه را استخراج کنند. البته این مسئله به خودشان باز میگردد که وقتی میخواهند اعمال حج را انجام دهند، مستغنی از یک رساله عملیه برای تقلید بودهاند و میتوانستند بر پایه احادیث صحیح امام باقر (ع) و امام صادق (ع) این اعمال را انجام بدهند.
در عین حال هدفشان از تالیف صحیح الکافی این نبوده است که انتشار صحاح کتب اربعه را جانشین رسالههای عملیه کنند و این مطلب را در مقدمه گزیده کافی نوشتند که میخواهند خوانندگان فارسی با روایات فقهی امامان از نزدیک آشنا شوند، ولی نه به معنای اینکه این افراد از تقلید آیات عظام بینیاز شوند. ایشان برای اولین بار احادیث فقهی که در کتب تهذیب، گزیده من لا یحضر الفقیه و کافی وجود دارد را ترجمه کردند.
ایکنا: بالاخره شاید چنین توهمی به وجود بیاید که میتوان با مطالعه این کتب از تقلید بینیاز شد.
نگاه کنید اصول کافی، بخش اعتقادات و اخلاقیات را در بردارد ولی فروع کافی که روایات مربوط به احکام را در بر دارد هیچگاه ترجمه نمیشده است و این روایات مخصوص علما فرض بود. در تاریخ اسلام و دوره متقدمین ممکن بوده که من لایحضره الفقیه برای عوام نوشته شود و رساله عملیه شیخ صدوق تلقی شود، اما از زمان شیخ طوسی که فقه وارد مرحله استنباطی شده است، دیگر مردم روایات فقهی را مطالعه نکرده و فتوای فقها را دریافت میکردند.
ایکنا: ایشان دوره سطح را در مشهد به خوبی گذرانده بودند، اما گویا دو هفته در قم و دو سال در نجف بودهاند، آیا با این مدت از نظر کلاسیک میتوان به از نظر فقه و اصول به حد اجتهاد رسید؟
مراد شما از اجتهاد چیست؟
ایکنا: استنباط احکام شرعیه از کتاب و سنت؟
دقیقا، اگر شخصی مبانی استنباط از کتاب و سنت را بداند و نیز به سیر یک نظریه فقهی در تاریخ فقه آگاهی داشته باشد، میتواند فقیه باشد. ایشان چنین دانشی داشت و میدانست شیخ طوسی، ابن ادریس حلی، شهید اول، شهید ثانی و محقق حلی در خصوص مثلا وضو چه میگویند. البته برای اجتهاد و تقلید یک رسم و رسومی ملاحظه میکنیم که آقای بهبودی چنین چیزی در خصوص خودشان به ما نگفتند.
برای مثال ایشان در سلام های نماز قائل به «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» نبوده است. چون برای سلام نماز سلام اول و سلام آخر را به رسمیت میشناخته است. حالا اگر کسی حجت برایش تمام شود که سلام دوم، نماز را میشکند و ابطال میکند نمیتواند در نماز خودش آنرا به کار برد.
ایکنا: آیا ایشان بیشتر از اینکه استاد محور باشند، پژوهش محور بودند و بسیاری از مطالب را در این پژوهشهای شخصی یافته بودند؟
میتوان گفت از نظرات علمی افرادی که در راستای پژوهش میدانستند مانند ابوالحسن شعرانی و یا آیتالله خویی استفاده میکردند، بدون اینکه وابستگی مکتبی خاص داشته باشند و ایشان از شخصت آیتالله بروجردی به بزرگی یاد میکردند.
ایکنا: یعنی رابطه استاد و شاگردی خاصی نداشتهاند؟
بله شاگرد خاص استادی نبودهاند اما روش خیلی از اساتید را برگرفته است.
ایکنا: به آثار ایشان بپردازیم، اولین اثر ایشان چه بود؟
اولین اثر ایشان تصحیح تفسیر المیزان بوده است که از جلد ۷ تا جلد بیستم انجام شده است.
ایکنا: ارتباطشان با مرحوم علامه چگونه بوده است؟
ایشان پس از آنکه پس از بازگشت از نجف به مشهد به تهران میآیند به حرفه تصحیح مشغول شدند و با توجه به سطح بالای عربیشان توسط فردی به علامه طباطبایی معرفی شده و مقرر میشود که ایشان جلد هفتم تفسیر المیزان را ویرایش ادبی بکنند. ایشان میگفتند پس از اصلاح این جلد به خدمت علامه میرسند و ایشان بسیار راضی بودند و تعبیر خود آقای بهبودی این بود ایشان اختیار هر نوع اصلاح ادبی را در خصوص این اثر داشتند.
ایکنا: آیا ایشان ارتباطات دیگری هم با مرحوم علامه داشتهاند؟
نه خیر، البته ایشان از نظر علمی اختلاف زیادی با علامه داشتند، اما هیچ وقت این اختلافات را در المیزان اعمال نکردند.
ایکنا: این اختلافات چه بود؟
از جمله این اختلافات میتوان به بحث محکم و متشابه اشاره کرد.
ایکنا: اثر بعدی ایشان باید تعلیقههای بحار الانوار باشد؟
بله وقتی ایشان بر روی مجلداتِ آخر تصحیح تفسیر المیزان کار میکردند پروژه تصحیح بحارالانوار را آغاز کردند.
ایکنا: یک حواشی برای تعلیقههای علامه طباطبایی بر روی بحار الانوار ایجاد شده بود و گویا آیتالله شاهرودی گفته بودند که اگر این تعلیقهها ادامه یابد، این چاپ از بحار را تحریم میکنند و آقای بهبودی در یک مصاحبه میگویند با این اعتراضات موافق بودند، ممکن است در این زمینه توضیح بفرمایید.
این ماجرا به جدال تاریخی فلاسفه و محدثین و به تعریضهای علامه مجلسی به امثال ملاصدرا بر میگردد. یکی از شارحان اصول کافی، ملاصدرا است که کتاب العقل و جهل و کتاب توحید را شرح داده و طبعا از آنجایی که روایات توحید، عقلیه است، استعداد مباحث عقلی نیز در آن وجود دارد. اما مرحوم مجلسی در بحار در مقدمه اعلام کردهاند من در جوانی علوم عقلی تحصیل کردم و سپس بر عمری که در این راه سپری کردم، تاسف خوردم و فهمیدم باید به مکتب اهل بیت بپردازدم.
علامه مجلسی اخباری صرف نبوده اما فلسفه و عقل را نقد کرده است. مثلا ایشان در جلد دوم کتاب بحار به معنای عقل میرسد و از شش معنای وارده، دو معنای آخر را که شامل فلاسفه و عرفان است را قبول نمیکند. مرحوم علامه طباطبایی در تعلیقاتی که بر بحار میزنند هر جا احساس میکنند تعریضی به تفسیرهای فلسفی روایات شده است به حساب خصومت علامه مجلسی با فلسفه گذاشتهاند و بدون تعریضی گفتهاند که متوجه نشدهاند و علامه طباطبایی سعی میکنند این مسائل را توجیه کنند. در آن زمان هم جو حاکم بر قم مثل امروز نبوده و مخالفان فلسفه بسیار بودهاند. اما بحث آقایی بهبودی با بحث علامه متفاوت بوده است آقای بهبودی مکتب تفکیکی به معنایی که الان وجود دارد نیست، منتهی بسیار بسیار با تفکیکیها هم افق است.
ایشان اعتقاد دارد که در طول تاریخ، گروههایی ادعای اسلام کردهاند و از جیب و تخصصشان برای اسلام خرج کردهاند. فلاسفه، متکلمین و اصولیون معتقد بودند که از تخصص خود استفاده کردهاند تا اسلام را اثبات کنند. آقای بهبودی معتقد بودند که اگر کتاب و سنت را درست بشناسیم، نیاز نداریم از علما، فلاسفه، متکلمین وام بگیریم که بعدا بدهکارشان باشیم. البته ایشان نمیگفتند که کوشش این گروهها باطل است، اما معتقد بودند که کتاب و سنت به ذات خودش کافی است و باید از عقل فطری و نه فلسفی استفاده کنیم تا حرف خدا فهمیده شود و ازخرافات اجتناب کنیم.
ایکنا: آیا ایشان تقابلی با فلاسفه و عرفا داشتهاند؟
اگر عرفا و فلاسفه جایی تفسیری از آیات و احادیث کردهاند که ایشان آن را در تقابل با دیدگاه قرآن ارزیابی کردهاند و اینکه چیزی بر کتاب و سنت تحمیل شده است، به مخالفت پرداختهاند.
ایکنا: در ارتباط با مبانی حدیثی ایشان توضیحی بدهید.
آقای بهبودی یک مبانی اعتقادی و یک مبانی علمی دارند. در حوزه اعتقادی ایشان یکی از ولاییترین دانشمندانی هستند که بنده در عمر خودم دیدهام، ایشان به حجیت ائمه اعتقاد داشتند و حدیث امامان را حدیث پیامبر و نهایتا نظر خداوند میدانستند. ایشان هیچگاه درحجیت حدیث شک نکردند و شیعۀ معتقد و مومن بودند. ایشان کارهایی در این حوزه کردهاند که در نوع خود بینظیر است. از این جمله میتوان به اعتقاد ایشان در خصوص پیشگویی قیام حسینی در قرآن یا اعتقاد به اینکه سوره کوثر در مورد فاطمه زهرا(س) است، اشاره کرد.
اما در خصوص مبانی علمی در اثنای مطالعات تاریخی خودشان متوجه میشوند که در تاریخ اسلام اتفاقاتی برای روایات افتاده است و روایات را مشمول ضعف و جعل و تحریف کرده است. ایشان معتقد بودند شرایط انحراف حدیث در میان اهل سنت با شیعه متفاوت است. ایشان همواره نقش امامان برای جعلزدایی را در نظر داشتهاند. به موازات خرابکاریها، امامان دستوهایی برای مراقبت از احادیث داشتهاند. آقای بهبودی شخصیت محدثان اولیه مانند کلینی، شیخ صدوق و طوسی را گرامی میداشتند اما معتقد بودند پالایش ایشان در خصوص شناخت ضعیف و جعلی کامل نبوده است. ایشان بر آن بودند که در طول تاریخ هزار ساله حدیث عده زیادی با حدیث برخورد نقدی داشتهاند و ایشان اولین فردی نیست که میخواهد برخی از روایات شیعه را نامعتبر اعلام کند و چه بسیا آخرین فرد هم نخواهد بود.
ایشان صحاح کتب اربعه را منتشر کردند و با انتقادهایی مواجه شدند، ولی بعد از ایشان آیتالله محمد آصف محسنی مجموعهای با همین رویکرد با عنوان معجم الاحادیث المعتبره منتشر کردند که کتاب سال جمهوری اسلامی نیز شد و وقتی نگاه میکنیم میبینیم که ایشان چندان متعادلتر از بهبودی هم نبودند. محسنی نیز در مکتب رجالی آیتالله خویی پرورش یافته و صاحب اندیشه رجالی شده است و کتابی نوشته و منابع اقدم را به معتبر و نامعتبر تفکیک کرده است و گفته حدیثی که در منابع نامعتبر باشد را به عنوان حدیث معتبر نمیآورد. البته این یکی از معیارهای ایشان در کشف اعتبار است. احادیث معتبر در نگاه محسنی جمع صحبح موثق و حسن است و حدیث ضعیف کنار گذاشته شده است.
ایکنا: چرا با آن مخالفتها مواجه نشده است؟
اولا کلمه اعتبار نسبت به صحیح اصطلاح گِردی است و بار معنایی ویژهای دارد. اگر ایشان اسم کتاب را احادیث معتبر کافی میگذاشت با آن مخالفتها روبرو نمیشد، ثانیا هنوز زود است که در برابر کتاب محسنی شاهد بازتابی باشیم و فضا و زمانه عوض شده است و شاید در سالهای آینده، بازتابهای مشخصی از موافق و مخالف داشته باشیم. حدیث صحیح در نظر بهبودی جمع حدیث مجعول و معلول است و این نکته مهمی است، بنابراین آنچه ایشان در کتب اربعه آوردهاند صحیحاش اعم است از صحیح، موثق و حسن به معنای مصطلح الحدیثی آن.
در این تفکر دو اصطلاح مقابل هم قرار میگیرند، یکی حدیث مجعول یعنی حدیثی که باید قرائن معینی بر علیهاش وجود داشته باشد که ما بتوانیم بگوییم امام این حدیث را نگفته است و یا حدیث معلول یعنی حدیثی که چه بسا سندش صحیح است اما دچار یک اخلال شده است. این اختلال ممکن است از نوع تصحیف، خلط، درج، اضطرابات متنی و سندی، تقدیم و تاخیر و نقل به معنا وتقطیع ناشیانه باشد که این حدیث را معلول کرده است. حتی اگر دارای یک سند صحیح اعلایی با استانداردهای متاخران باشد. بعضیها نسبت به ایشان انتقادهایی کردهاند که ایشان با چه دستگاهی حدیث صحیح را انتخاب کرده و بعد میگویند اگر ایشان تابع سیستم متقدمین و یا متاخرین باشد نباید به این حجم احادیث حذف شود. پاسخ ایشان این است که معیار من ترکیبی از معیار متقدمین و متاخرین است.
ایشان ابتدا در حوزه سندشناسی، روایات را با اسناد صحیح انتخاب کردهاند و به آماری نزدیک به ۶۳۰۰ رسیدهاند و بعد به شیوه متقدمین که متنگرا بودهاند احادیثی را با توجه به این رویکرد تصحیح کردهاند. آقای بهبودی مجبور شدند در ده سال آخر حیات خود کتاب علل الحدیث را منتشر کنند. در این کتاب نمونههای روایات معلول و نه مجعول منتشر شده است. ایشان در این کتاب احادیثی که دچار آفاتهایی شده و صلاحیت برای صدور فتوا ندارد را با ذکر نوع علت وارد شده آورده است.
مبانی ایشان بر اساس اشراف به شرایط صدور روایات و استفاده موثر از علم رجال است و نه بر پایه اندیشههای ابنالغضائری. ایشان بیش از هر کس دیگری دلباخته نجاشی بوده است و افکار ایشان مستند بر جرح و تعدیلهای ایشان است. البته ایشان در برخی جاها با نجاشی مخالفت کرده و نظر شیخ طوسی را ترجیح دادهاند.
ایکنا: استفاده ایشان از رجال ابنالغضائری چه میزان است؟
آقای بهبودی شخصیت ابن الغضائری پدر و پسر را به عنوان دوعالم رجالی به رسمیت میشناسد.
ایکنا: در این جا با آقای خویی مخالفاند، درست است؟
بله آقای خویی معتقد بودند که رجال ابن غضائری ساختگی است و یک نسخهای از آراء ابن الغضائری به دست سید بن طاووس و به دنبال آن به شاگردش علامه حلی رسیده است.
ایکنا: آقای بهبودی این مطلب را بر چه اساسی میگویند؟
شیخ طوسی اعلام میکند که ابن الغضائری دو کتاب نوشت ولی ناگهانی مرد و کتابهایش از بین رفت. اگر این گزارش را قبول کنیم، در اول کتاب الفهرست سوال پیش میآید که مواردی که نجاشی آرائی را ابن غضائری ذکر میکند، البته نه با تعبیر حدثنی و اخبرنی، بلکه با تعبیر قال ابن غضائری یا ذکر ابن غضائری، این چه تعبیری میتواند داشته باشد. ابن غضائری و نجاشی هم درس و هم کلاس بودهاند اقای بهبودی معتقد بود جز این نیست که ابن الغضائری یک نسخه از کتابهای خود را گرچه در عالم چرکنویس به نجاشی داده بوده و او نه با تعبیر حدثنی و اخبرنی بلکه با تعبیر قال استفاده کرده و بعدها مورد استفاده ابن طاووس و علامه حلی قرار گرفته است. البته آیتالله خویی هم گاهی آرا غضایری را به واسطه سید ابن طاووس و علامه حلی در معجم رجال الحدیث به عنوان تقویت یک رای میآورد.
ایکنا: اگر در انتها مطلب دیگری دارید بفرمایید.
آقای بهبودی شخصیت نقادی در مسئله حدیث پژوهی بودند، اگر ما بخواهیم عناصری برای نقد ایشان در نظر بگیریم میتوانیم به درک ایشان از قرآن، عقل و سنت پیامبر و اهل بیت اشاره کنیم. مضاف بر این مبانی، ایشان تسلط زیادی به تاریخ داشتند و مجموعه درک تاریخی از شرایط دوران پیامبر و ائمه یک بینش تاریخی به ایشان داده بود که میتوانستند احادیث را بر اساس این بینش ازنظر جعل یا صحت شناسایی کنند.