روش پديدارشناسانه
از اواخر قرن نوزدهم ميلادى «پديدارشناسى» به مثابه يك روش در دينپژوهى مطرح شد و برخى از فيلسوفان دينپژوه بدان اهتمام ورزيدند تا اين كه به تدريج در جهان شرق نيز طرفدارانى يافت.1 در دوره پيدايش اين اصطلاح از قرن نوزدهم تا بيستم، برداشتهاى متنوعى از آن به وجود آمد.2 برخى پديدارشناسى دين را رهيافتى مهم در دينپژوهى معاصر خواندهاند كه به لحاظ تاريخى محصول تلفيق دو جريان فكرى پژوهشى در قرن نوزدهم بوده است. اين دو جريان عبارتاند از : پژوهشهاى علمى در باب دين و روش پديدارشناسى هوسرِلى.3برخى هم پديدارشناسى را يك استراتژى تحقيق در پژوهشهاى كيفى دانسته و براى آن گامهايى، از سه تا هفتگام، برشمردهاند.4 در دايرةالمعارف تحقيق كيفى انتشارات سيج، پديدارشناسى به پنج نوع : متعالى، وجودى، زبانشناسانه، اخلاقى و هرمنوتيك تقسيم شده است.5
با توجّه به پژوهشهاى نشريافته ، پديدارشناسى دينى را مىتوان چنين بيان كرد:
اين روش به توصيف پديدهها به همان نحو كه خود را به وسيله خودشان نشان مىدهند، مىپردازد. هر چيزى كه خود را به هر نحوى كه باشد ظاهر سازد، پديدار ناميده مىشود. مراد اين است كه به پديدهها اجازه داده شود خودشان را پاك و بىآلايش آشكار سازند ... از نظرياتى كه نسبت به خود اشياء بيگانه هستند، بايد چشمپوشى كرد... . روش پديدارشناسى عبارت از تلاشى براى دريافت واقعيتها در روشنايى خاص و غير قابل تأويل خود آنهاست.6در روش
1.ر.ك: پديدارشناسى دين، محمود خاتمى.
2.«پديدارشناسى دين»، فرهنگ: ش ۱۱، ص ۳۳ - ۳۴.
3.همان، مقدمه كتاب.
4.«استراتژى تحقيق پديدارشناسى»، مجله روششناسى علوم انسانى: ش ۶۱ ، ص ۳۱ - ۳۳.
5.همان: ص ۳۴.
6.فلسفه هايدگر: ۲۵ - ۲۶.