پژوهش در عقايد - صفحه 15

نمى شناسد ، اظهار نظر مى كند.
لازم به ذكر است كه وقتى به مسئله معرفت خداوند رسيديم ، روشن خواهيم ساخت كه منكِران وجود خداوند عز و جل ـ به فرض كه دلايلى درست اقامه كنند ـ در نهايت بر يك چيز دليل مى آورند و آن ، اين است كه انسان ، راهى براى معرفت ماوراى طبيعت ندارد ؛ يعنى در توان انسان نيست كه بداند ماوراى طبيعتِ محسوس ، چيزى وجود دارد يا خير.
اينان ، اگر تنها به اين نادانى اعتراف كنند ، كافر نيستند ؛ ليكن آنان تنها به نادانى خويش اعتراف نمى كنند ، بلكه فراتر رفته ، از نادانى خود ـ كه به نظر آنان ، علم و دانايى است ـ ميوه چينى مى كنند . به ديگر سخن ، آنان از اين نادانى ، براى ديدگاه خود درباره مسائل متافيزيكى (ماوراى طبيعى) پايه و مبنا مى سازند. در نتيجه چنين رأى مى دهند كه چيزى جز طبيعتِ محسوس ، وجود ندارد. اينچنين است كه نادانى و كفر ، همراه مى شوند و انسان ، نادانى اش را با دانش خيالى ، پنهان مى سازد.
اينك در پايان اين فصل ، به دو پرسش مهمّ باقى مانده مى پردازيم :
1 . آيا تحقيق در هر زمينه ، حتما به دستيابى به حقيقت و شناخت واقعيت منتهى مى گردد؟
به سخن ديگر ، آيا تحقيق ، در هر زمينه كه باشد ، پژوهشگر را به هدفش از تحقيق مى رساند ، يا ممكن است پژوهشگر به تحقيق بنشيند و به نتيجه اى نرسد و يا گمان كند به معرفت حقيقى دست يافته ، با آن كه به واقع نرسيده است؟
2 . آيا براى ارزيابى درستىِ يك نظريّه يا عقيده ، معيارى وجود دارد يا خير؟
پاسخ پرسش اوّل ، اين است كه : براى شناخت ، شرايط و موانعى است كه اگر

صفحه از 16