3 - 3 . مولوى (604 - 672ق)
مولانا جلال الدين بلخى نيز بر اين باور است كه ولايت شأنى از شئون ذاتى حق، منشأ ظهور، و مبدأ تعينات و بروز حقايق خلقيه است؛ چنانكه حضورش در عالمِ عين و در ميان امت، مايه اتحاد و يكپارچگى آنان است.
او بر اين باور است كه در هر دوره از تاريخ بشر يك ولى هست. وجود اين ولى، موجب آزمايش مردم است و اين آزمايش تا روز رستاخيز ادامه خواهد داشت. در اين آزمايش كه به وسيله اولياءاللَّه انجام مىگيرد، هر كس كه اخلاق نيكو، تواضع و حالت تسليم به آن اوليا داشته باشد نجات خواهد يافت، و برعكس كسى كه به دليل ضعف نفس نتواند وجود اولياءاللَّه را تحمّل كند، مانند شيشه خواهد شكست. پيشواى حق و قائم، همان ولى است.
پس به هر دورى، ولىاى قائم استتا قيامت، آزمايش، دائم است
هر كه را خوى نكو باشد برستهر كسى كاو شيشهدل باشد شكست
پس امام حىّ قائم، آن ولى استخواه از نسل عمر، خواه از على است
مهدى و هادى ، وى است اى راهجوهم نهان و هم نشسته پيش رو
او چو نور است و خرد جبريل اوستآن ولىِّ كم از او قنديل اوست
و آن كه زين قنديل كم ، مشكات ماستنور را در مرتبت ، ترتيبهاست .۱
برخى از شارحان مثنوى، ذيل بحث از اين ابيات، با استناد به آيات قرآن كريم، از جمله آيه ششم سوره احزاب و آيه 124 سوره انعام ولايت را به تكوينى و تشريعى،