407
حکمت نامه جوان

باشى و همراه او با اين ياغيان متجاوز بجنگى تا يا حقْ چيره گردد و يا تو به خدا بپيوندى ؛ و سلام مرا به او برسان !
و چون على عليه السلام ، واپسين كلام عبد اللّه را شنيد ، فرمود :

۰.رَحِمَهُ اللّهِ ، جاهَدَ مَعَنا عَدُوَّنا فِي الحَياةِ ، ونَصَحَ لَنا فِي الوَفاةِ .

۰.خدايش بيامرزد! در زندگى اش همراه ما با دشمنمان جنگيد ، و هنگام وفات نيز از خيرخواهى براى ما دست نكشيد .

3 / 24

عبد اللّه بن هاشم بن عُتبه

عبد اللّه ، فرزند قهرمان سترگ صحنه نبرد و عابد پيراسته دلِ سپاه على عليه السلامهاشم بن عتبه (معروف به «هاشمِ مِرقال») است . او پس از پدر ، پرچم نبرد را برافراشت و در مقابل سپاه معاويه ، خطبه اى شورانگيز در وصف پدر خويش ايراد كرد و جايگاه والاى على عليه السلام را تبيين نمود و چهره معاويه را برنمود و آن گاه بر دشمن ، يورش برد .
هنگامى كه ماجراى صِفّينْ پايان يافت و امام حسن عليه السلام كار خلافت را به معاويه وا نهاد و هيئت هاى نمايندگى نزد معاويه مى رفتند ، عبد اللّه بن هاشم را به اسارت ، نزد او گسيل داشتند . هنگامى كه بدان جا رسيد و او را برابر معاويه قرار دادند ، عمرو بن عاص كه حاضر بود ، گفت : اى امير مؤمنان! اين با ناز رونده ، پسر آن تند رونده (مِرقال) است و دلى پُر كينه دارد و فريفته و فتنه زده است . بدان كه چوبْ دستِ ستبر ، از شاخه كوچك برمى آيد و مار از مار مى زايد و سزاى بدى ، بدى اى همچون آن است .
ابن هاشم به عمرو بن عاص گفت : من نخستين مردى نيستم كه قومش وى را وا نهاده اند و روزگارش به سر آمده و اجلش در رسيده است .
آن گاه معاويه گفت : اينها كينه هاى بازمانده از صِفّين و [ نتيجه] ستمى است كه


حکمت نامه جوان
406

حُنَين ، طائف و تَبوك ، شركت جست . پيامبر صلى الله عليه و آله ، او و برادرش عبد الرحمان را با پيامى به يمنْ گسيل داشت . او را از ياران بزرگ امام على عليه السلامشمرده اند .
عبد اللّه ، در قيام عليه عثمان ، شركت كرد و پس از آن ، در كنار على عليه السلامياورى استوار گام و همراهى فداكار بود . او در جنگ هاى جمل و صِفّين ، شركت كرد و در جنگ صِفّين ، فرمانده پياده نظام (ميمنه) لشكر بود . او همچنين رياست قاريان كوفه را به عهده داشت .
خطابه ها و گفته هاى وى نشان مى دهد كه از آگاهى فراوانى در شناخت اوضاع زمان ، مردمان روزگار ، و انگيزه ها و كشش هاى دشمنان على عليه السلام برخوردار بود . او در هنگامه نبرد ، استوار ايستاد و گفت : معاويه ، چيزى را ادّعا كرده كه از آنِ او نيست و در كار خلافت با كسى به ستيزه برخاسته كه سزاوار خلافت و بى مانند است . معاويه ، به باطل مى ستيزد تا حق را فرود آورد و با اعراب بيابانى و دسته هايى بازمانده از احزاب مشرك به شما يورش آورده و گم راهى را در ديده اينان ، آراسته و بذر فتنه را در دل هايشان كاشته است ... و به خدا سوگند ، شما نورى از سوى پروردگارتان ، و نيز دليلى روشن و آشكار به همراه داريد .
او با شجاعتى ستودنى و يورشى بى امان ، به معاويه نزديك شد و معاويه ، چون روزگار را برخود تنگ يافت ، دستور داد او را زير بارانِ سنگ بگيرند و از پاى درآورند . و عبد اللّه ، بدين گونه به شهادت رسيد .
معاويه ، او را «كَبْشُ القوم (پيش آهنگ گروه)» ناميد و از دلاورى او با شگفتى ياد كرد و او را در رزم آورى بى همتا دانست . عبد اللّه را يكى از پنج زيرك عرب شمرده اند .
برادر عبد اللّه ، عبد الرحمان نيز در جنگ صِفّين به شهادت رسيد . عبد اللّه ، تا آخرين لحظات زندگى با تمام توان از مولايش دفاع كرد و در آخرين لحظات حياتش وقتى همگام و همراهش اسود بن طهمان خزاعى از او سفارش خواست ، گفت : تو را به تقواى الهى سفارش مى كنم و نيز به اين كه خيرخواه امير مؤمنان

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 26421
صفحه از 463
پرینت  ارسال به