413
حکمت نامه جوان

نخل هاى هَجَر مى راندند ، باز ترديد نمى كردم كه ما بر حقّيم و آنان بر باطل اند .
سپس گفت : چه كسى رضايت خدا ، صاحب حقيقى اش ، را مى جويد و قصد بازگشت به دارايى و فرزندانش را ندارد؟
گروهى نزد وى آمدند .
گفت : به سوى اين قومِ مدّعى خونخواهى عثمان برويد ، كه به خدا سوگند ، خونخواه او نيستند ، بلكه دنيا را مَضمَضه كرده و شيفته آن گشته اند و فهميده اند كه اگر به حقْ گردن نهند ، ميان آنان و آنچه كه در آن غوطه ورند ، جدايى مى اندازد و پيشينه اى هم ندارند كه بدان وسيله ، حقّ اطاعت و ولايت بر مردم بيابند . پس به پيروان خود نيرنگ زدند و گفتند : «پيشواى ما به ستمْ كشته شد» تا بدين گونه ، پادشاه و سلطان شوند . پس به اين جا رسيدند كه مى بينيد ، و اگر اين ادّعا نبود ، دو نفر هم پيرو آنان نمى شدند .
بار خدايا! اگر ما را يارى دهى ، دير زمانى است كه يارى مى دهى ، و اگر كار را به سود آنان كنى ، پس عذابى دردناك را به خاطر آنچه با بندگانت مى كنند ، براى آنها ذخيره كن . ۱

3 / 27

عمرو بن حزم انصارى

عمروبن حزم انصارى ، جوان هفده ساله اى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، او را به فرماندارى نجران در يمن منصوب كرد و در نامه اى به وى ، مهم ترين مسئوليت هايش را برشمرد . تعليم قرآن ، آموزش احكام و مناسك حج ، جمع آورى خمس و زكات و ... از جمله وظايف او بود كه در نامه مشهور پيامبر خدا آمده است . ۲
وى در كهن سالى نيز با شنيدن خبر شهادت عمّار ، با بيان حديث پيامبر صلى الله عليه و آله كه

1.الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۳۸۰ .

2.تاريخ دمشق : ج ۴۵ ص ۴۷۸ .


حکمت نامه جوان
412

باز داشت . او را به خاطر صراحتش در گفتارها ، به دستور عثمان ، كتك زدند . عثمان ، خود نيز او را مضروب ساخت و آن بزرگوار تا آخر عمر از آثار آن ضربه ها رنج مى برد .
شركت سختكوشانه او در جنگ جمل و تصدّى فرماندهى سواره نظام لشكر على عليه السلام ، جلوه بسيار داشت . در صِفّين نيز مسئوليت پياده نظام كوفه و نيز قاريان را به عهده داشت . او بارها با عمروعاص و ديگر مخالفان امام عليه السلامسخن گفت و با منطقى استوار و استدلال هايى متين ، حق را نمايانْد .
اين چهره درخشان و صحابى بزرگوار ، در جنگ صِفّين ، شهد شهادت نوشيد و بدين سان ، پيشگويى شگفت پيامبر خدا به واقعيّتْ پيوست كه فرموده بود :

۰.تَقتُلُكَ الفِئَةُ الباغِيَةُ . ۱

۰.تو را گروه متجاوز مى كشند .

عمّار ، در هنگام شهادت ، 93 سال داشت .
كتاب الكامل فى التاريخ گزارش كرده است كه عمّار بن ياسر در صِفّين ، پيشاپيش سپاه على عليه السلام قرار گرفت و گفت : بار خدايا! تو مى دانى كه من اگر مى دانستم رضايت تو در اين است كه خود را به اين دريا بيفكنم ، مى افكندم .
بار خدايا! تو مى دانى كه اگر مى دانستم رضايت تو در اين است كه نوك شمشيرم را بر شكمم بگذارم و سپس ، چنان بر آن خم شوم كه از پشتم خارج شود ، چنان مى كردم و امروز ، هيچ كارى را نمى شناسم كه چون جهاد با اين فاسقان ، تو را خشنود سازد ، و اگر كارى را مى شناختم كه تو را خشنودتر مى كند ، بى گمان ، آن را انجام مى دادم .
به خدا سوگند ، قومى را مى بينم كه چنان بر شما ضربه مى زنند كه باطلگرايان از آن به ترديد مى افتند و به خدا سوگند ، اگر بر ما ضربه مى زدند و ما را تا زير

1.اُسد الغابة : ج ۴ ص ۲۰۳ ش ۳۹۰۵ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 40822
صفحه از 463
پرینت  ارسال به