۰.بار خدايا! دلش را به پرهيزگارى نورانى كن و او را به راه راست ، هدايت بنما . كاش در لشكر من ، صد نفر چون تو بودند! .
در اين جا بود كه حُجْر بن عَدى گفت : اى امير مؤمنان! به خدا سوگند ، در آن صورت ، لشكرت سامان مى يافت و نيرنگبازانِ با تو ، اندك مى شدند . ۱
3 / 29
قنبر ، بنده آزاد شده امير مؤمنان
او غلام ، يار و همگام على عليه السلام است . در داورى هاى على عليه السلام ، غالبا ياد نيك او آمده است . او چونان كارگزار و اجرا كننده حدود و گزارنده فرمان هاى على عليه السلام ، هماره در محضر او بود . از او به عنوان يكى از پيشتازان كه حقّ على عليه السلام را شناخت و در دفاع از ولايتْ استوار ماند ، ياد كرده اند .
در جنگ صفّين ، على عليه السلام در برابر غلام عمرو بن عاص ـ كه پرچمى فراز آورده بود ـ پرچمى به او داد تا برافرازد .
حَجّاج بن يوسف ، او را به خاطر وفاى پاك و عشق پيراسته اش به على عليه السلامبه مَسلَخ خواند و او در هنگام شهادت ، با قرائت آيه اى ، حجّاج و همگنانش را رسوا ساخت .
سيره نويسان با طريق هاى گوناگونْ روايت كرده اند كه روزى حَجّاج بن يوسف ثَقَفى گفت : دوست دارم مردى از ياران ابوتراب (على عليه السلام) را بكشم تا با آن ، به خدا تقرّب بجويم!
به او گفته شد : ما كسى را نمى شناسيم كه از قنبر ، غلامش ، مصاحبت بيشترى با ابوتراب داشته باشد .
بدين ترتيب ، حَجّاج در پى او فرستاد و او را آوردند .