419
حکمت نامه جوان

او در دوران حكومت امام على عليه السلام ، از ياران نزديك و حاميان استوار گام او بود . امام عليه السلام ، وى را به حكومت مصر ، منصوب كرد . او با هوشمندى و درايت ، توانست مخالفان على عليه السلام را آرام كند و ريشه هاى توطئه را بخشكاند .
در اين زمان ، معاويه بسى كوشيد تا شايد قيس را به خود متوجّه كند ؛ امّا ناكام مانْد . پس از مدّتى ، امام عليه السلام به خاطر حوادثى كه به وجود آمد ، محمّد بن ابى بكر را به مصر فرستاد و قيس را فرا خواند .
قيس ، فرمانده «شُرطَة الخَميس (نيروهاى ويژه)» بود و در جنگ صِفّين ، از جمله فرماندهان على عليه السلامبود و مسئوليت پياده نظام بصره را به عهده داشت . قيس ، در هنگامه شدّت گرفتن جنگ در صِفّين ، فرماندهى انصار را به عهده گرفت . حضور او در صِفّين ، بسى شكوهمند بود . خطابه هاى او در ارجگذارى به شخصيت على عليه السلامو اطاعت از اوامر او و برانگيختن حق مداران عليه معاويه ، نشانى از درك عميق ، شخصيت بزرگ و آگاهى ژرف او از جريان هاى سياسى ، اجتماعى و مسائل جارى آن روزگار و منش شخصيت هاى صاحب نام آن عصر است .
قيس ، پس از جنگ صفّين ، به حكومت آذربايجان منصوب گشت . او در پيكار نهروان ، حاضر بود و فرماندهى جناح راست (ميمنه) سپاه را به عهده داشت . چون على عليه السلام پس از نهروان ، آهنگ معاويه كرد ، سپاهيان را نيازمند فرماندهى شجاع ، كاردان و مدير ديد و او را براى جنگ ، فراخواند . در آخرين شكلْ دهىِ سپاه براى نبرد با تجاوزگران و فسادگستران ، على عليه السلامبر روى سنگى ايستاد و سخنانى از سرِ سوز و درد ، بيان كرد و قهرمانان سپاهش را ياد كرد (گويا اين ، آخرين خطابه مولا عليه السلام بوده است) و آن گاه ، قيس را به فرماندهى ده هزار نفر گماشت ، به مانند حسين عليه السلام و ابو ايوب انصارى ـ كه هر يك را بر ده هزار نفر گمارده بود ـ كه متأسفانه با شهادت امام عليه السلام ، لشكر از هم پاشيد .
پس از شهادت على عليه السلام ، قيس ، اوّلين كسى بود كه با امام حسن مجتبى عليه السلامبيعت كرد و با سخنانى هوشمندانه ، مردمان را به بيعت با او فرا خواند و در سپاه ايشان ،


حکمت نامه جوان
418

اُوتُواْ أَخَذْنَـهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ * فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِينَ ؛ 1 پس چون پندهايى را كه به آنها داده شده بود ، فراموش كردند ، درهاى هر چيزى [ از نعمت ها] را بر آنان گشوديم تا به آنچه به آنها داده شده بود ، شاد گشتند . پس ناگهان [ گريبان] آنها را گرفتيم و يكباره نااميد شدند . پس ، سپاس ، خداى پروردگار جهانيان را كه ريشه ستمكارانْ بركنده شد» .
حَجّاج گفت : گمان دارم كه آن را به ما تأويل مى كرد (ما را مصداق آن مى دانست) .
گفت : آرى .
گفت : چون گردنت را بزنم ، چه مى كنى؟
گفت : آن گاه ، من خوش بخت مى شوم و تو بدبخت مى گردى .
پس فرمان داد گردنش را بزنند .

3 / 30

قيس بن سعد بن عُباده

قيس بن سعد بن عُباده انصارى خَزرَجى ساعدى ، از صحابيان پيامبر خدا و از بزرگان انصار است . او در ميان قبيله خود ، و انصار ، و نيز در بين عموم مسلمانان ، از احترام ويژه اى برخوردار بود . او مردى شجاع ، بزرگوار و باعظمت بود و در ميان قبيله خود ، مُطاع بود .
او قامتى بلند و جسمى توانمند داشت و در كرامت ، زبانزد و در سخاوت ، شُهره بود . در برخى از جنگ هاى پيامبر خدا ، پرچمدار سپاه بود و از پيشتازانى بود كه پس از پيامبر خدا حرمت حق را پاس داشت و از خلافت حق و حقّ خلافتِ مولا على عليه السلام دفاع كرد .

1.انعام : آيه ۴۴ ـ ۴۵ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 38342
صفحه از 463
پرینت  ارسال به